عنوان مقاله :
واكاوي نسبت مدرنيته با تكوين جهانِ نارخداد از منظر فلسفه هايدگر
پديد آورندگان :
رسولي ، علي دانشگاه تهران , حسين زاده يزدي ، مهدي دانشگاه تهران - گروه علوم اجتماعي
كليدواژه :
مدرنيته , هستي , رخداد , گلاسنهايت
چكيده فارسي :
رويكرد زماني مدرنيته، همان است كه ارسطو در كتاب چهارمِ فيزيك، بيان داشته: زمان زنجيرهاي از اكنونهاست . در مقابل هايدگر معتقد است اين فهم از زمان، هستي را در اكنونيتِ گسسته از گذشته و آينده قرار داده و گويي تماميت آن در دسترس است تا در فراشد اُبژكتيوسازي تحت استيلا قرار گيرد. نتيجۀ اين فرايند آن است كه هستي از آشكارگي بازمانده و جهانِ نارخداد تجسم مي يابد. با اين حال، پيشنهاد هايدگر براي برون شد از اين وضعيت (جهانِ نارخداد)، نه تجويزِ تلاشي مبارزه جويانه بلكه رها كردن امور به حال خود آنچنان كه در ذات خويش هستند، مي باشد. هايدگر اين رها كردن را با اصطلاح ((گلاسنهايت)) بيان مي دارد. برخي از پژوهشگران از ((گلاسنهايت)) هايدگر، نوعي بيعملي را نتيجه گرفتند. ما در پژوهش حاضر نشان خواهيم داد كه ((گلاسنهايت)) نه عرصۀ بي عملي كه خود متضمن كنشگري است؛ اما در زمانِ حاضري كه عرصۀ تلاقي گذشته و آينده باشد و هايدگر از آن با نام لحظۀ اصيل ياد ميكند؛ همان لحظۀ مصممبودگي كه بايد انتظارش را كشيد و به زمان حادث شدنش رويدادِ مستتر در بطن آن را از آنِ خود كرد. اصطلاح ((گلاسنهايت))، در برابر فراشد مدرنيته، نوعي فرايند به تأخير انداختن را پيشنهاد مي كند.