درك مفهوم كسر توسط دانش‌آموزان پايه ششم دوره ابتدايي

پژوهش حاضر، درك و فهم دانش‌آموزان از كسرها را با در نظر گرفتن مدل بهر و همكاران مورد بررسي قرار مي‌دهد. روش پژوهش، توصيفي تحليلي است. در اين پژوهش، 366 نفر از دانش‌آموزان پايه ششم ابتدايي شهرستان ساوه پس از انتخاب به روش نمونه‌گيري خوشه‌اي تصادفي، مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار اندازه‌گيري، آزموني شامل 44 سؤال مرتبط با كسرها است. براي تجزيه و تحليل اطلاعات حاصل شده، روش‌هاي آمار توصيفي و استنباطي مورد استفاده قرار گرفت. تجزيه و تحليل داده‌ها نشان داد كه دانش‌آموزان با ميانگين 55 درصد و انحراف استاندارد 22 درصد، درك و فهم متوسطي از كسرها دارند. اين دانش‌آموزان زيرساختار جزء به كل را با ميانگين 69 درصد بهتر از زيرساختارهاي ديگر درك كرده‌اند و در مقايسه با زيرساختارهاي ديگر، از زيرساختار اندازه با ميانگين 40/4 درصد درك ضعيفي دارند. همچنين، نتايج پژوهش نشان داد كه درك زيرساختار جزء به كل، پيش‌نيازي براي درك زيرساختارهاي ديگر و تبعاً مفاهيم هم‌ارزي و ضرب كسرها است. همچنين، درك زيرساختار جزء به كل براي درك زيرساختارهاي ديگر، الزامي است اما كافي نيست. علاوه بر اين، نتايج اين پژوهش حاكي از آن است كه زيرساختار نسبت، 32/5 درصد از واريانس هم‌ارزي كسرها را تبيين مي‌كند؛ بنابراين درك زيرساختار نسبت در درك مفهوم هم‌ارزي كسرها مؤثر است. زيرساختار عملگر نيز 4/8 درصد از واريانس ضرب كسرها را تبيين مي‌كند. از اين‌رو درك زيرساختار عملگر نيز، به درك مفهوم ضرب كسرها كمك مي‌نمايد.