عنوان مقاله :
موقعيت ناسازوار نخستين نهاد علوم اجتماعي در ايران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي از تأسيس تا انقلاب اسلامي
عنوان به زبان ديگر :
The paradoxical situation of the first social science institution in Iran, Institute of Social Studies and Research from the beginning to the Islamic Revolution
پديد آورندگان :
اسماعيل نيا، محمود پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم , كاظمي، عباس پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، , صديقي، بهرنگ دانشگاه آزاد اسلامي، واحد رودهن - گروه جامعه شناسي
كليدواژه :
پژوهش اجتماعي , احسان نراقي , حوزۀ عمومي در ايران , مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي , علوم اجتماعي در ايران
چكيده فارسي :
اين مقاله در پي بازشناسي بستر اجتماعي و سياسيِ پيدايي مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي و بررسي مناسبات آن با ساختار قدرت و روشنفكران حوزه عمومي؛ و نيز بازفهمي علل شكوفايي و اُفول آن در دو دهۀ اول فعاليت، يعني از زمان تأسيس تا زمان انقلاب اسلامي است. اين مؤسسه نخستين نهاد علوم اجتماعي در ايران است كه يك ربع قرن پس از تأسيس دانشگاه تهران به عنوان بازوي تحقيقاتي دولت پهلوي دوم براي پيشبرد برنامههاي نوسازي كشور به صحنه آمد. جايگاه مؤسسه، همانند وضعيت علوم اجتماعي در ايران، در كانون مثلثي با سه رأس دانشگاه، قدرت سياسي و حوزه عمومي قرار داشت؛ در نتيجه، نوع مناسبات با اين سه ساحت بود كه فراز و فرودش را معين ميكرد. مؤسسه به رغم موقعيت ناسازوارش توانست در دهۀ اول فعاليت خوش بدرخشد و توجه دولتمردان و روشنفكران را به اهميت علوم اجتماعي جلب كند به گونهاي كه مقولهاي به نام پژوهش اجتماعي به كانوني براي همپوشاني منافع و علائق رژيم و منقدانش تبديل شد. امّا با دگرگوني تدريجي اين مناسبات و تغيير رويكرد حكومت نسبت به مؤسسه، دوران اُفولش آغاز شد و از ميانۀ ميدان به حاشيه رانده شد. در اين مقاله تلاش ميشود تا سهم مؤسسه در تثبيت و گسترش علوم اجتماعي در ايران به بحث گذاشته شود.
عنوان نشريه :
مطالعات جامعه شناختي