كليدواژه :
فقهِ دگرديسييافتة پاسخگو , علوم اجتماعي تحوليافتة مرتبط , تعلقاتـتلقيات عالمان اجتماعي , تاريخمندي پديدارهاي اجتماعي , اعتبار محلي نظريهها و مفاهيم , ربط و نسبت علم و دين
چكيده فارسي :
فقه سنتي هيچ ريط و نسبتي با علوم اجتماعي ندارد. همين فقه ربط و نسبت بسيار ناچيزي با معضلات و نيازهاي متنوع جامعة امروز ما دارد. نيز، هم پديدارهاي اجتماعي و هم مفاهيم و نظريههاي علوم اجتماعيِ مرسوم،خصلتي تاريخي و متحول دارند. همچنين، مفاهيم و نظريههاي اجتماعي هم معطوف به مسائل و نيازها و آمال تاريخاًمتحولِ جوامعي است كه خاستگاه آن علوم بوده است و هم نتيجتا اعتبار محلي و تاريخي دارند.
در اين مقاله تلاش شده تا با ارائة يك قاعدة راهبرديِ روششناختي اين دو عرصة بزرگ اما كم تاثير يا بي تاثير بر رفع معضلات و برآوردن حاجات و آمال جامعه، هم هر دو را دچار دگرديسي و تحول كرده و هم هر دو را معطوف به مجموعهاي از اهداف كنيم. در صورت تحقّق، برآيند اين فرايندِ دگرديسي محتواييِ طولاني، امتزاج يا تركيب دو عرصه فقه و علوم اجتماعي است بگونهاي كه تمييز آنها در بسياري از قلمروها ناممكن و يا بسيار دشوار خواهد شد.