عنوان مقاله :
ابتناي علوم انساني بر پزشكي باليني: خوانشي نو از تولد كلينيك
پديد آورندگان :
منجمي، عليرضا پژوهشگاه علوم انساني - گروه فلسفه علم و فناوري
كليدواژه :
فوكو , پزشكي باليني , فلسفۀ پزشكي , فلسفۀ علوم اجتماعي , تولد كلينيك , فضابخشي
چكيده فارسي :
در كتاب تولد كلينيك فوكو نشان ميدهد اين نه علوم طبيعي بلكه پزشكي باليني بود كه بنيان علوم انساني را بنا نهاد. در انتهاي كتاب تولد كلينيك او اين مدعا را مطرح ميكند كه علوم انساني بر بنيان پزشكي باليني مدرن بنا شده است. او ميگويد: اهميت علم پزشكي در تأسيس علوم انساني اهميتي كه صرفاً روششناختي نيست زيرا هستي انسان بهمنزلۀ ابژۀ علم پوزيتيو تعريف يا تلقي ميشود.» البته فوكو بيشتر از اين مدعاي خود را توضيح نميدهد و به همين ميزان بسنده ميكند. در اين مقاله تلاش خواهم كرد نشان دهم چگونه بر مبناي صورتبندي او از پزشكي باليني ميتوان از اين مدعا دفاع كرد و اين مدعا چه استلزاماتي براي علوم انساني به همراه خواهد داشت. براي فهم و دريافت اين مدعا بايد تمهيداتي فراهم كرد. هر دو تمهيد مبتني بر آراء فيلسوفان پزشكي است تا صورتبندي دقيق و قابلفهمي از پزشكي باليني موردنظر فوكو به دست داده شود. بدون اين تمهيدات فهم مدعاي فوكو دشوار خواهد بود چون به نظر ميرسد او در كتاب تولد كلينيك بسياري از اين موارد را مسكوت گذاشته يا بديهي فرض كرده است يا ناديده گرفته است و شارحاناش هم با سنت فلسفۀ پزشكي ناآشنا بودهاند. در ابتدا تلاش ميكنم نشان دهم كه پزشكي نوع متفاوتي از شيوۀ تفكر در مقايسۀ با علوم طبيعي است كه اگر چنين نبود مدعاي فوكو به تفسيري سطحي و پيشپاافتاده خلاصه ميشد: پزشكي انسان را ابژۀ علم بدل كرد و پس از آن بود كه با الهام از علوم طبيعي تأسيس علوم انساني محقق شد كه باور ناروايي است. اين بخش بر اساس آراء لودويگ فلك تفاوتهاي جدي تفكر پزشكي و علوم طبيعي تقرير خواهد شد. ساختار پزشكي باليني و علوم مختلفي كه در اين حوزه وجود دارند را تعريف و تعامل آنها را نشان ميدهم. در اين بخش از آراء كاظم صادقزاده وام گرفته شده است. در بخش بعدي تلاش خواهم كرد بر مبناي تمهيدات صورت گرفته نشان دهم فوكو چگونه پزشكي باليني مدرن و سير تطورش را چگونه در قالب فضابخشيهاي سهگانه صورتبندي كرده است. در فصل پايان نشان خواهم داد چگونه صورتبندي فوكو از پزشكي باليني ميتواند بنيان علوم انساني قرار گيرد. بدين ترتيب به نظر ميرسد اين نوشتار تلاشي است براي پيوند زدن فلسفۀ پزشكي و فلسفۀ علوم انساني با خوانشي جديد از كتاب «تولد كلينيك».