تأثير آموزش يادگيري مغز محور بر اضطراب و عملكرد تحصيلي درس رياضي دانش‌آموزان دختر پايه هفتم

پژوهش حاضر با هدف بررسي تأثير آموزش يادگيري مغز محور بر اضطراب و عملكرد تحصيلي درس رياضي دانش‌آموزان انجام‌شده است. اين پژوهش از نوع نيمه آزمايشي با پيش آزمون- پس آزمون با كنترل بود. جامعه آماري اين پژوهش شامل كليه دانش‌آموزان دختر پايه هفتم دبيرستان‌هاي متوسطه اول شهرستان سربيشه (233 نفر) بود كه در سال تحصيلي 93-1394 در اين مدارس مشغول به تحصيل بودند. نمونه پژوهش تعداد 50 نفر دانش‌آموز دختر پايه هفتم از دبيرستان‌هاي دولتي بود كه با روش تصادفي ساده به‌عنوان گروه آزمايش و كنترل انتخاب شدند. براي سنجش متغيرهاي پژوهش از پرسشنامه اضطراب رياضي چيو و هنري و آزمون محقق ساخته عملكرد تحصيلي رياضي استفاده شد. براي تحليل داده‌ها از آزمون تحليل كوواريانس استفاده شد.نتايج نشان داد كه نمره درس رياضي بعد از مداخله در گروه آزمايش به‌طور معناداري بالاتر از گروه كنترل بود (001/0p<)، ولي در نمره اضطراب رياضي تفاوت معناداري در دو گروه مشاهده نشد. بنابراين، آموزش يادگيري مغز محور مي‌تواند به‌عنوان يك روش مداخله‌اي در بهبود عملكرد تحصيلي درس رياضي در دانش‌آموزان مورد استفاده قرار گيرد.

This study aims to investigate the effect of brain-based learning on anxiety and academic performance in math in the 7th grade female students of junior high school in 2014-2015 academic year. This is a quasi-experimental research with experimental and control groups conducted on 50 seventh grade students who were randomly placed in experimental and control groups. For assessing the research variables, the Mathematics anxiety scale of Chiu and Henry and a researcher-made test of math performance were adopted. For data analysis, covariance analysis was used. The results indicated that math scores in the experimental group increased up to 5.77 and it increased in the control group up to 1.56. This variation in score increase in pretest and posttest was significant in the experimental group. Moreover, the covariance analysis results indicated that math scores after intervention in the experimental group were meaningfully higher than the control group, while no meaningful difference was observed in the anxiety among both groups and math anxiety score change before and after the intervention didn’t show a meaningful variation in both groups; thus, instruction of brain-based learning can be utilized as an intervening method in improving the academic performance of students in mathematics.