بررسي اثر متغيرهاي جمعيت شناختي بر الگوي هنجارپذيري انحرافي كاركنان ناجا

كدام دسته از كاركنان ناجا ممكن است بيشتر جذب هنجارهاي انحرافي محيط كار خود شوند؟ اين پرسش اصلي اين پژوهش تعقيبي است كه بر اساس يافته‌هاي مدل عوامل اثرگذار بر امكان هنجارپذيري انحرافي كاركنان ناجا (شامل متغيرهاي ميزان سرپرستي، روحيه فرمانبرداري، فشار خرده فرهنگي، تفكر اخلاقي فايده‌گرا طبق مطالعه كاظمي، 1396) مي‌خواهد دريابد كه آيا گروههاي متفاوت از حيث متغيرهاي مقوله‌اي يا جمعيت شناختي (سني، تحصيلي، درآمدي، و جايگاهي) به شيوه يكساني از مدل شناسايي شده فوق متأثر مي‌شوند؟‌ در اين مطالعه كاربردي با تحليل ميان گروهي داده‌هاي ثانويه حاصل از مطالعه كاظمي (1396) به بررسي سؤال فوق پرداخته شد. يافته‌ها نشان مي‌دهد اثر تفكر اخلاقي فايده‌گرا بر هنجارپذيري انحرافي كاركنان داراي درآمد پايين بسيار بيشتر از ساير كاركنان است. همچنين يافته‌ها نشان مي‌دهد وجود روحيه فرمانبرداري در سازمان، كاركنان داراي تحصيلات بالاتر را بسيار بيشتر آزار داده و به سمت هنجارپذيري انحرافي سوق مي‌دهد. همچنين دريافتيم افراد داراي سن كمتر و همچنين داراي تحصيلات پايينتر بسيار بيشتر از فشار خرده فرهنگي متأثر مي‌شوند و ممكن است بر اثر اين امر به هنجارهاي انحرافي تن در دهند. در انتها توصيه‌هايي كاربردي به مديران و مقامات ناجا در خصوص پيشگيري از اين اثرپذيريها ارائه شده است.