شناسايي و اولويت بندي مولفه هاي خلق ارزش براي كارآفريني در اقتصادمقاومتي

Identifying and Prioritizing Value Creation Components for Entrepreneurship in Resistance Economics

كارآفريني تخريب خلاق و فرآيندي براي ارزش آفريني و بستري براي رشد و تعالي جامعه انساني مي باشد. اين پژوهش در زمينه مطالعات كارآفريني در اقتصادمقاومتي و با هدف شناسايي و اولويت بندي مولفه هاي خلق ارزش براي كارآفريني در اقتصادمقاومتي انجام شده است. روش شناسي اين پژوهش كاربردي و از لحاظ روش، آميخته است. در مرحله كيفي؛ ابزار جمع آوري داده ها مصاحبه كيفي و عميق با خبرگان بود. جامعه آماري شامل خبرگان كارآفريني و اقتصادمقاومتي با حجم نمونه 25 نفر با نمونه گيري به روش هدفمند قضاوتي تا رسيدن به نقطه اشباع نظري بود. تجزيه و تحليل يافته ها به روش نظريه داده بنياد با رويكرد كلاسيك (گليزري) انجام شد. در مرحله كمي؛ ابزار گردآوري داده ها پرسشنامه محقق ساخت يافته و نمونه آماري تحقيق 384 نفر از كارآفرينان و فعالان اقتصادي كشور بود. تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از مدل سازي معادلات ساختاري و نرم افزارهايSPSS و Smart PLS انجام شد. يافته ها نتايج پژوهش نشان داد مولفه هاي خلق ارزش براي كارآفريني در اقتصادمقاومتي شامل چهار مولفه به ترتيب اولويت:1. ايجاد بنگاه جديد (كسب و كارجديد) با شدت تاثير 0/895، 2.خلق ثروت (ايجاد ثروت مولد) با شدت تاثير 0/894، 3. توسعه كسب وكارها (ماندگاري كسب وكارها، گسترش كسب وكارها) با شدت تاثير 0/892، 4. دستاورد جديد (تكنولوژي نوآورانه، محصول جديد) با شدت تاثير 0/865؛ مي باشند. نتيجه گيري هدف غايي كارآفريني در اقتصاد مقاومتي، خلق ارزش است.

Entrepreneurship is the creative destruction and process of value creation and the foundation for the growth and excellence of human society. This research has been conducted in the field of entrepreneurship studies in resistive economics with the aim of identifying and prioritizing the value creation components for entrepreneurship in resistive economics. Methodology it is practical and in terms of method, is mixed. In the qualitative stage; the data collection tool was a qualitative and profound interview with experts. The statistical population consisted of experts in entrepreneurship and resistance economics with a sample size of 25 people with a purposeful sampling method to reach the theoretical saturation point. The analysis of the findings was done by the methodology of the Grounded theory with the classical approach (glaser). In the quantitative stage, the data gathering tool was a researcher-made questionnaire. The sample was 384 entrepreneurs and economic activists of the country. Data analysis was performed using structural equation modeling and SPSS and Smart PLS software. Findings The results showed that the four components of value creation for entrepreneurship in the resistive economy include four components in order of priority: 1. Creating a new business (new business) with an impact of 0.895, 2. Creating wealth (generating wealth) with an impact of 0.894, 3. Developing businesses (business survival, business expansion) with intensity Impact 0.892, 4. New achievement (innovative technology, new product) with an impact intensity of 0.865. Conclusion The ultimate goal of entrepreneurship in a resisting economy is to create value.