عنوان مقاله :
حكايت «ماهيان و آبگير» از كليله و دمنه تا ماهي سياه كوچولو: الگوهاي معرفتي و جايگيري سوژهها
پديد آورندگان :
يعقوبي جنبه سرايي ، پارسا دانشگاه كردستان - دانشكدۀ زبان و ادبيات
كليدواژه :
ماهيان و آبگير , كليله و دمنه , مثنوي مولوي , ماهي سياه كوچولو , الگوهاي معرفتي , عامليت و فرديت.
چكيده فارسي :
جايگيري سوژه ها در متن هاي ادبي، حاصل انواع مفصل بندي گفتماني است كه بنا به الگوهاي معرفتي حاكم بر هر دوره شكل مي گيرد. براي درك بهتر اين نكته مي توان به حكايت هايي رجوع كرد كه در چند دوره با جهان هاي معرفتي متمايز به روايت يا تمثيل در آمده اند؛ يكي از اين موارد، حكايت »ماهيان و آبگير « است كه در كليله و دمنه و مثنوي مولوي به مثابۀ خرده روايت و در داستان ماهي سياه كوچولو به شكلي مستقل بازنمايي شده است. در اين نوشتار چگونگي تأثير پارادايم ها بر جايگيري سوژه هاي داستاني از منظر كيستي و چرايي قهرمان نيز شكل و ميزان اظهار هويت/ فرديت آن ها به شيوۀ توصيفي ـ تحليلي تبيين شده است. نتيجه حاكي از وجود دو الگوي معرفتي ـ هستي شناختي است: الگوي اول همان فرديت ستيزي/ گريزي جهان كلاسيك است كه متن كليله و دمنه و مثنوي را در بر گرفته است. بر همين اساس قهرمانان اصلي هر دو تمثيل آن ماهيان اند كه خود را به مردگي، به شكلي نمادين هويت/ فرديت خود را پس مي زنند. منتهي مرده نمايي ماهيِ كليله و دمنه به مثابۀ شكلي از حزم و فرديت گرايي ضمني، او را در ساختار كاست بنياد جهان متن، چونان رخدادي خطرناك جلوه داده است؛ ولي در مثنوي مولوي در مقام نوعي عامليت گريزي براي تأييد يا وانمايي تجربۀ حالِ حضور آمده است. با وجود موارد قبلي، قهرمان تمثيل ماهي سياه كوچولو اثر صمد بهرنگي، بنا به الگوي معرفتي فردگرايانۀ جهان معاصر، آن ماهي اي است كه عامليت و فرديت وي به شكلي نشان دار و نمادين از رنگ سياه و خنجري بر كمر تا انواع پرسش هاي هستي ـ معرفت شناختي و رويارويي فيزيكي، برجسته و تحسين شده است.
عنوان نشريه :
جستارهاي زباني
عنوان نشريه :
جستارهاي زباني