مصرف انرژي و رشد اقتصادي در كشورهاي عضوOPEC: شواهد تجربي جديد از هم‌انباشتگي پانلي با وابستگي مقطعي

تبيين نوع و ميزان رابطه بين مصرف انرژي و رشد اقتصادي، نقش مؤثري را در تنظيم سياست هاي بخش انرژي ايفا مي كند. اين رابطه مي تواند بر حسب وجود يا عدم وجود وابستگي مقطعي تغيير كند، لذا توجه به وجود وابستگي مقطعي در بررسي هاي تجربي امري مهم و ضروري بوده و عدم توجه به آن ممكن است به نتايج غير قابل اتكا و گمراه كننده اي منتهي شود. مقاله حاضر سعي دارد رابطه بين مصرف انرژي و رشد اقتصادي را در كشورهاي عضو OPEC (شامل ايران) با تأكيد بر وابستگي مقطعي طي دوره ي زماني 20111990بررسي كند. در اين راستا از آزمون هاي وابستگي مقطعي (CD)پسران (2004)، ريشه واحد IPS تعميم يافته به صورت مقطعي (CIPS) (ارائه شده توسط پسران (2007)) و آزمون هم انباشتگي وسترلوند (2007) استفاده شده است. به منظور تخمين ضرايب بلندمدت از روش به روزرساني مكرر وكاملاً تعديل شده (CupFM) (ارائه شده توسط باي و همكاران (2009)) استفاده و تخمين ضرايب كوتاه مدت و بررسي جهت عليت نيز از طريق رويكرد ميانگين گروهي تلفيقي (PMG) (ارائه شده توسط پسران و همكاران (1999)) انجام شده است. نتايج اين تحقيق حاكي از تأثير مثبت مصرف انرژي بر رشد اقتصادي كشورهاي OPEC در بلندمدت و كوتاه مدت است. همچنين، در كوتاه مدت و بلندمدت يك رابطه عليت دو طرفه بين رشد اقتصادي و مصرف انرژي وجود دارد (تأييد فرضيه بازخورد).