شي ء طبيعي و مصنوعات تكنولوژيك: از دوگانه انگاري تا اين هماني (بررسي و نقد چند ديدگاه)

Views about the boundary between Natural Objects and Technological Artefacts; Critique and Evaluation

آيا مي توان تمايزي ميان امور طبيعي و مصنوعات قائل شد؟ و يا فارغ از دوگانة مصنوع طبيعي بايد به جهان هستي نگريست؟ پاسخ به اين سؤالات، جايگاه فليسوف تكنولوژي را در مواجهه با مصنوع تكنيكي مشخص مي كند و مسائل چال شبرانگيزي را با خود به همراه مي آورد. در اين مقاله تلاش م يشود تا به اين سؤال ها از منظرهاي مختلف پاسخ داده شود.ابتدا، ديدگاه فلاسفة معاصر در رابطه با تمايز ميان امر مصنوع و طبيعي ارائه مي شودكه تا حدي به نظر مي آيد مرز ميان اين دوجهان از نظر اين فلاسفه لغزان است و اين » نمي توان با قطعيت امور را در ذيل اين دو دسته قرار داد؛ اكثر اين فلاسفه در ذيل قرار م يگيرند. در بخش دوم اين مقاله، با بررسي امر طبيعي و مصنوع در سنت « هماني حكمت اسلامي تا حدي سعي در ترسيم مرزي قطعي ميان اين دو جهان داريم. در اين جهت تمايز ميان امور طبيعي و مصنوعات استفاده م يشود « صورت نوعيه » سنت از مفهوم هستند. در پايان نيز به نقد « دوگانه انگاري » و م يتوان گفت فلاسفة اسلامي قائل به تمايز و برخي ديدگاه هاي مذكور خواهيم پرداخت

Can one distinguish between natural objects and artifacts? o‎r should one look at the universe without considering natural-artifact dichotomy? The answers of these questions, determine the position of philosophy of technology in confronting with the technical artifacts, and bring about challenging issues. In this paper, we try to answer these questions from different perspectives. First, we will express the contemporary philosophers’ views about the distinction between artifacts and natural object, which the boundary between these two worlds seems to be unclear to some extent in their views and one can’t, without controversy, categorize things into these two categories.