عنوان مقاله :
نقد آراي شاهنامهپژوهان در ارزيابي نگاه بيهقي به شاهنامه و طرح انگارهاي ديگر
پديد آورندگان :
جبّاري ، نجمالدّين دانشگاه كردستان
كليدواژه :
افسانه , بيهقي , خِردگرايي , فردوسي , نقد درونمتني
چكيده فارسي :
بيهقي، دبير نامدار دربار غزنوي، با فردوسي همعصر بود. او در تاريخي كه پس از 37 سال دبيري نوشت و در آن بسياري از جزئيات رفتارها و انديشههاي درباريان غزنوي را آشكار كرد، هيچ نشاني از فردوسي و تعاملش با دربار محمود را بهدست نميدهد. از سوي ديگر او براي اثرگذاري بيشتر كلام بر خواننده، در تاريخش به شعرهاي شاعران استناد ميكند؛ اما در شواهد شعري او، يادي از شاهنامه نيست و باوجود سازگاري تام ابياتي از شاهنامه با پايانبندي رويدادهاي تاريخ بيهقي، از استناد به آن ميپرهيزد. اين موضوع در تحليلهاي پژوهشگران با طرد فردوسي از دربار محمود مرتبط دانسته شده و گمانهزنيهايي را موجب شده كه تكيۀ بيشتر آن تحليلها بهشيوۀ برونمتني بر بازخواني زندگي فردوسي (هركسي از زاويهاي) متمركز بوده و نگاه درونمتني بر شاهنامه را فروگذاشتهاند. نقد و ارزيابي آن تحليلها نشان ميدهد پژوهشگران خواستهاي دروني خود را بر تحليلها تحميل كردهاند و همين هم ضعف بزرگ آن پژوهشها را آشكار ميكند. بررسي نگاه افسانهستيزانهاي كه اديبان و نويسندگان زمانۀ بيهقي داشتند، نگاه تازهاي را پيش ميكشد كه نويسنده اين جستار بهشيوۀ توصيفي ـ تحليلي آن را موضوع پژوهش خود قرار داده و به اين نتيجه دست يافته كه بيهقي در منظومۀ فكري خود، ژانر افسانه را خِردآشوب و غيرجدي ميپنداشته و شاهنامه را هم از اين قاعده جدا نميدانست؛ به همين دليل ياد آن را در تاريخ خود فروگذاشته است.