عنوان مقاله :
مرگ و زندگي در شعر بلند الحيدري و سياوش كسرايي
پديد آورندگان :
سليمي ، علي دانشگاه رازي - دانشكده ادبيّات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيّات عربي , محسني ، علي اكبر دانشگاه رازي - دانشكده ادبيّات و علوم انساني - گروه زبان و ادبيّات عربي , بازيار ، عاطفه دانشگاه رازي - دانشكده ادبيّات و علوم انساني
كليدواژه :
ادبيّات تطبيقي , بلند الحيدري , سياوش كسرايي , مرگ , زندگي
چكيده فارسي :
بلند الحيدري، از معروف ترين شاعران نوگراي عراق و سياوش كسرايي نيز از مشهورترين شاعران نيمايي معاصر ايران است كه هردو در دوران پرآشوبي مي زيستند؛ از يك سو فضاي سنگين استبداد ايران كه زير سلطۀ حكومتي خودكامه اداره مي شد، بر انديشۀ سياوش كسرايي و از سوي ديگر وقوع جنگ جهاني دوم و حاكميت رژيم ديكتاتوري بعثي، بر جان بلند الحيدري تأثير نهاد. اين وقايع همراه با حوادث تلخ ديگر، زندگي شخصي و اجتماعي و به ويژه نگرش اين دو شاعر به مفهوم مرگ و زندگي را تحت شعاع خود قرار داد. الحيدري در سروده هاي خود به زندگي نگرشي منفي دارد، به گونه اي كه ناخشنودي او از زندگي و گرايش شديدش به مرگ، در شعر او هويداست. اين درحالي است كه كسرايي، هنگام بيان نابساماني هاي زندگي، در سروده هاي خود، به زيستن اميدوار است و به آن نگاهي مثبت دارد. هرچند گاهي اوقات، فشارها و مشكلات جامعه، او را نيز چون الحيدري به گلايه و تنفّر از آن وامي دارد، با اين همه، كسرايي در سنجش با الحيدري، نگاهي اميدوارانه به زندگي دارد. هردو شاعر، زندگي را ناپايدار تلقّي كرده و مرگ را به مثابة سرنوشت حتمي همۀ انسان ها پنداشته اند و آسايش خود را در استقبال از آن يافته اند. هرچند گاه به گاهي تصوير ترسناكي از آن نيز ارائه داده اند. پژوهش پيش رو، كوشيده است تا نقاط مشترك و همچنين اختلاف انديشۀ اين دو شاعر معاصر درزمينۀ دو مفهوم پركاربردِ مرگ و زندگي را با ذكر شواهد شعري آن ها بررسي كند.
عنوان نشريه :
كاوش نامه ادبيات تطبيقي
عنوان نشريه :
كاوش نامه ادبيات تطبيقي