عنوان مقاله :
عرفي شيرازي و سبك هندي
پديد آورندگان :
الّرحمن ، عتيق دانشگاہ وشوا بھارتي - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
عرفي شيرازي , سبك ھندي , مكتب و قوع , غزليات عرفي
چكيده فارسي :
عرفي شيرازي (999-963ق) زندگي كوتاه خود را درهمين هنگامه گذراند. او در نيمهي قرن دهم هجري زاد. در شيراز، نشو و نما كرد و باليد. روح ناآرام و پرخاشگري داشت و به دنبال كسب تجربههاي تازه و نيز براساس آوازهي ادبپروري گوركانيان به هند شتافت تا همانجا مقيم شود و در سلك مداحان پادشاه و امراي آن سرزمين قرار گيرد. سرانجام نيز بيديدار مجد د وطن در حوالي سيو شش سالگي و پيش از پايان قرن دهم هجري در هند درگذشت. همين چند دادهي كوتاه با قرار دادن او در رديف كوچندگان به هند، ميتواند او را به عنوان يك هنديسرا بشناساند. كار اما، در اين نقطه، پايان نميپذيرد؛ عرفي در دورهي پايان مكتب وقوع و پيش از اوجگيري وعموميت سبك هندي ميزيست. اين نيز اگرچه آشكاراست كه مهاجرت به هند، هيچ پيوندي با مكتب وقوع ندارد، گاه بر وقوعي بودن عرفي، اصرار ورزيده ميشود. ريشههاي اين موضوع را به ظاهر بايست در ميان نظريه پردازان مكتب بازگشت جست. مكتبي كه از اواخر قرن دوازدهم هجري پديدار شد و ضديتي افراطي با سبك هندي داشت. از اين رو با جداسازي بسياري از شاعران آغاز اين سبك، آنان را وقوعي ناميد و به مصادرهي اشعار و انديشههايشان پرداخت. سبك هندي ما نند ديگر سبكها گستردهي مشخص ندارد و روشن نيست كه دربرگيرندهي چند شاعراست وكدام شاعران. فهرست ويژگيهاي آن كه ازد يگر سبكها جدايش ميكنند، به قيد شماره از كتابي به كتابي رونويس ميشوند كه شماري از آن ويژگيها را در د يگر سبكها هم ميتوان يا فت. اگر سخن بر سربسامد بالاي آن ويژگيها هم باشد، نيزميان شاعراني كه گمان ميرود هنديسرايند، اختلاف معيا رها و چيستي و چرايي شعر خوب، بسيارزياد است. ميان سخنهاي بعض از اينان چنان تفاوتهايي هست كه حتي يك مبتدي، آن را در نخستين نگاه، درك ميكند و بين اين شاعران به واقع نميتوان به جز در صفات عمومي و همگاني شعر فارسي، وجه اشتراكي درسخنوري يافت. فارغ از اثبات بيهودگيهاي بيپايان مكتب بازگشت و ضديتهاي بيحد و حصر آن با هرگونه نماد و نشانهي هنديسرايي، مرزبندي صريح ميان غزل مكتب وقوع با غزل سبك هندي وهرگونه حد و مرز صريح ميان سبكهاي شعري ديگركاري تقريبا غيرممكن واساسا غيرلازم است. تغيير سبك درغزل، اتفاقي اعلام نشده، پيشبينينشده، آرام، ناخودآگاه و وابسته به عوامل بيروني فراوان است. از اين روست كه هرگز حدود وثغورزماني زايش و پيدايش هيچ سبكي به روشني، مشخص نيست. غزلسرايان ايراني كوچنده به هند، ويژگيهاي مكتب وقوع و بقاياي سبك عراقي را با خود به آنجا بردند و نشانههايي از آن نيز به طرز تازه منتقل شد. از اين رو ويژگيهاي مشترك ميان اين دو گونهي غزل، اندك نيست؛ ويژگيهاي معيني ازمكتب وقوع چون اقدام به وارد كردن واژگان كوچه و بازار يا به كاربردن بحورواوزان بلند همه در تقابل با ايستايي پيش آمده درغزل كهن- به سبك هندي نيز انتقال يافت و بسيار نمايانترشد. در مقابل، افراط درسادهسرايي، جاي خود رابه جزئينگري شگفتانگيزونازكانديشيهاي فوقالعاده داد. شعرعرفي از نظر سبكي در محدوده سبك هندي قرار ميگيرد؛ اما نميتوان او را يك شاعر تمام و كمال متعلق به سبك هندي به شمار آورد. وي درغزلياتش بيشتر تحت تأثير سبك عراقي بوده و از مضامين و محتواي آن سبك بسيا ر استفاده نموده است؛ هر چند كه نشانه هاي غالب دوره هندي نيز در غزلياتش فراوان وجود دارد. او از جمله شاعراني است كه از مضمون و گفتارپيشينيان دست كشيده و طرزي تازه را آغاز كرده است . در واقع يا همان جريان معروف به سبك هندي بدو استواري يافته است و در تازه گويي جريان ميان متقدمان عصر صفوي، او موفقترين شاعري است كه به اين شيوه رسميت بخشيده بگونه اي كه ميتوان وي را از مخترعان طرز تازه دانست