مسئوليت كيفري پزشك ناشي از تحول مقررات سقط جنين در نظام‌هاي حقوقي ايران، انگليس فرانسه

فاقد عنوان لاتين

موضوع سقط جنين يكي از موضوعات چالش برانگيز در اديان الهي و جوامع مختلف بوده و در هريك از كشورها سياست جنائي خاص و اغلب غيرثابت و درحال تحول را در مورد جرم انگاري و جرم­زدائي در اين خصوص اعمال مي­ كنند كه غالبا متفاوت از همديگر هستند و غالب تئوري هاي ارائه شده در اين زمينه نشئت گرفته از اعتقادات مذهبي و ديني و يا برخواسته از مباحث مربوط به آزادي اراده، حق تسلط انسان بر پيكر خود از يك طرف و حمايت از حق حيات انسان از سوي ديگر مي­باشد. بنحوي كه از قرن بيستم به بعد با توجه به اوج گرفتن ايده‌هاي فمنيستي و مسائل حقوق بشري چون دفاع از آزادي انسان، توجه به حقوق ابتدايي نسوان بطور جدي مورد توجه سران مذهبي و غير مذهبي قرار م ي­گيرد و در جوامع مختلف به چالش كشيده مي­شود و تا جايي پيش مي رود كه شاهد بروز نظرياتي چون عدم تصور حق براي جنين بعنوان يك انسان زنده مي­شويم كه نتيجه اين امرجرم زدايي كامل و از طرفي گسترش موارد بارداري مجاز را در پي دارد. بطور كلي در بررسي قوانين، نظام هاي مختلف حقوقي سه نوع تئوري را مي­توان ذكر كرد: 1 - لغو همه­ي محدوديت ها در برابر سقط جنين و برقراري آزادي بدون قيد و شرط آن. 2 - مخالفت با سقط جنين، تحت هرشرايطي غير قانوني دانستن آن و حفظ جنين بعنوان يك تكليف الهي و شرعي و انساني. 3 - تئوري يا ديدگاه ميانه، قائلين به اين تئوري كساني هستند كه معتقد به آزادي­هاي نسبي در مورد سقط جنين مي­باشند. بعبارتي آزادي سقط جنين را تحت شرايط خاص مجاز مي­دانند.