بررسي رابطه بين هوش فرهنگي و بهره وري نيروي انساني در مجموعه سايپا كاشان

A Study of Relationships between Cultural Intelligence and Human Resource Productivity in Kashan Saipa Company

مقدمه و هدف پژوهش: هدف پژوهش حاضر بررسي رابطه بين هوش فرهنگي و بهره‌وري نيروي انساني در مجموعه سايپا كاشان بود. نوع تحقيق توصيفي همبستگي بود. جامعه آماري شامل كليه كاركنان مجموعه سايپا كاشان به تعداد 2700 نفر بود كه با استفاده از فرمول كوكران و به روش نمونه‌گيري تصادفي طبقه‌اي، 172 نفر به عنوان نمونه انتخاب گرديد. روش پژوهش: ابزار گردآوري اطلاعات در‌اين تحقيق شامل دو پرسشنامه هوش فرهنگي با 20 گويه و بهره‌وري با 20 گويه بر حسب طيف پنج درجه‌اي ليكرت بود. روايي دو پرسشنامه به صورت محتوايي تاييد گرديد. پايايي پرسشنامه‌ها از طريق ضريب آلفاي كرونباخ براي هوش فرهنگي 0/83 و براي بهره‌وري 0/88 برآورد گرديد. تحليل داده‌ها در دو سطح توصيفي (ميانگين و انحراف معيار) و استنباطي (آزمون تي، ضريب همبستگي پيرسون و رگرسيون) با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه18 انجام شد. يافته‌ها: يافته‌ها نشان داد ميانگين مؤلفه‌هاي هوش فرهنگي و بهره‌وري در مجموعه سايپا بالاتر از حد متوسط است. هم‌چنين بين مولفه‌هاي هوش فرهنگي و بهره‌وري رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتيجه‌گيري: از آن‌جايي كه هوش فرهنگي توانايي سازگاري با شرايط و مجموعه‌هاي فرهنگي جديد است، به نظر مي‌رسد كاركناني كه از لحاظ فرهنگي باهوش قلمداد مي‌شوند، بهره‌وري‌شان بيشتر است.

Introduction and purpose of the Research: The purpose of this research was to study relationship between cultural intelligence and human resource productivity in Kashan Saipa Company. Research type was descriptive correlative. The statistical population consisted of 2700 managers and staffs in the Kashan Saipa Company that by Cocran Formula from the 2700, 172 were chosen by using stratified randomized sampling were chosen. Methods: The information gathering tools at were cultural intelligence questionnaire with 20 items and productivity questionnaire with 20 items on base 5 likert scale. Questionnaires validity confirmed by content and construction validity. Through Cronbach alpha coefficient, reliability coefficients were obtained equal to 0.83 for cultural intelligence and 0.88 for productivity. Data analyses were used in levels descriptive statistics (frequency, average, percent, and standard deviation) and inferential statistics (correlation, t-test & regresion) through SPSS software. Findings: Finding showed mean of cultural intelligence and productivity components are bigger than average and there are positive and significant relationship between all of components cultural intelligence and productivity components. Conclusions: Since cultural intelligence is capable of adapting to new cultural contexts and settings, it seems that those who are considered to be intellectually culturally more productive.