عنوان مقاله :
تحليل استعارهـ روانكاوي داستان كودكانۀ «يك داستان محشر»: بر پايۀ نظريۀ ناخودآگاهِ زباني
پديد آورندگان :
زنجانبر ، اميرحسين دانشگاه تهران , بستاني ، فاطمه دانشگاه پيامنور مركز تهران , كريمي دوستان ، غلامحسين دانشگاه تهران
كليدواژه :
ناخودآگاه زباني , لكان , نقد پساساختگرا , داستان كودك , سوبژكتيويته , استعاره , نشانهشناسي
چكيده فارسي :
لكان نهتنها ناخودآگاه را داراي ساختار زبان، بلكه آن را زاييدۀ زبان ميداند. مهمترين كليدواژۀ نظريۀ «ناخودآگاه زباني» مفهوم زبانشناختيِ «ديگري بزرگ» است كه در سايۀ نظام سه گاني ِ ساحت هاي «واقعي، خيالي، نمادين» مفاهيم روانكاوانۀ بنياديني چون ناخودآگاه، اگو، ميل وغيره... را بازتعريف مي كند. ديگري بزرگ دلالت بر نظم نماديني دارد كه خود را بر فرايند سوبژكتيويته تحميل مي كند. از آنجا كه هم رويكرد ناخودآگاه زباني، هم متنِ «يك داستان محشر» بر فرايند تحميليِ تكوينِ سوژه تمركز دارند، لذا آن رويكرد براي تحليل اين متن اختيار شده است. با التفات به اينكه رويكرد ناخودآگاه زباني، روشي پساساختگرا است و هدف پساساختگرايي، دگرخواني متن، هدف از پژوهش حاضر دگرخوانشي است كه از تلاقي بايستههاي روانكاوانۀ اين نظريه با رهيافتهاي استعاريِ نهفته در متن حاصل مي آيد. از آنجا كه لكان استعاره و مجاز را مجراي تحقق سوژه مي داند، پژوهشِ پيشِ رو به روش تحليلي توصيفي، ضمن كشف استعارات و مَجازهاي مرتبط با سوبژكتيويته، در پي چگونگي نقش اين استعاره ها و مجازها در بازخوانيِ روان كاوانۀ متن مي باشد. كمتوجهي پژوهشگران ادبيات كودك به رويكردهاي بينرشتهاي، نگاه تكبعدي و صرفاً آرايهايِ آن ها به استعاره، و نيز تغافل از خوانش هاي نشانه شناختيِ داستان ضرورت پژوهش را انكارناپذير مينمايد. اين پژوهش براي نخستين بار از نظريۀ لكان براي خوانش بينامتنيِ دو متن نوشتاري و تصويري بهره ميگيرد.
عنوان نشريه :
پژوهشنامه نقد ادبي و بلاغت
عنوان نشريه :
پژوهشنامه نقد ادبي و بلاغت