عنوان مقاله :
روايت شناسي جمله معترضه در تاريخ بيهقي
پديد آورندگان :
دهرامي ، مهدي دانشگاه جيرفت , اكبري زاده ، محسن دانشگاه جيرفت
كليدواژه :
جمله معترضه , روايت شناسي , تاريخ بيهقي , شخصيت پردازي
چكيده فارسي :
در دستور سنتي جمله به عنوان بزرگترين واحد زبان، متشكل از كلمات و گروههايي است كه به صورت متوالي به هم پيوستهاند و معناي مورد نظر گوينده را منتقل ميكنند. جمله معترضه بند وابستهاي است كه در ميانه جمله يا جملات ميآيد و موضوع و معنايي ديگر را علاوه بر غرض اصلي گوينده، به جمله ميافزايد. بر همين اساس نيز قابل حذف از جمله اصلي است و ذكر آن ضروري بهنظر نميرسد. روايت نيز از منظري ساختاري، دستوري دارد و متشكل از نهاد و گزارههاي فعلي و وصفي و امثالهم است، با اين تفاوت كه معناي آن مانند جمله، حاصل جمع ساده گزارهها نيست بلكه اين گزارهها از طريق تركيب در سطحي بالاتر از جمله، معنا پيدا ميكند. هر عنصر زباني در سطح روايت ميتواند از طريق اين تركيبها، دلالتهاي گوناگوني ايجاد كند. جمله معترضه نيز اگرچه در سطح جمله، فرعي و قابل حذف به نظر ميرسد، وقتي در ساختار تركيبي روايت بررسي شود، با ديگر سطوح روايت ارتباط برقرار ميكند و ركني ساختاري محسوب ميشود، تا جاييكه حذف آن، اخلالهاي زباني و معنايي در روايت ايجاد ميكند. با توجه به بسامد بالاي جملات معترضه در تاريخ بيهقي، در اين پژوهش تلاش شده تا با رويكرد روايتشناختي، كاركردهاي روايي اين ويژگي سبكي بررسي شود. نتايج اين تحقيق نشان ميدهد كه اين ساختار نحوي كاركردهاي روايي و معنايي مهميدر اين متن دارد كه مهمترين آنها شخصيتپردازي، ايجاد زمانپريشي، بازنمايي ايدئولوژيهاي مؤلف پنهان و تقويت بنيان علّي حوادث است.
عنوان نشريه :
نثر پژوهي ادب فارسي
عنوان نشريه :
نثر پژوهي ادب فارسي