عنوان مقاله :
ظرفيتهاي ادراكِ هاپتيكي در هنر ايراني - اسلامي و كاربرد آن در بيان سينمايي؛ نمونۀ موردي: فيلمِ «آتش سبز»
پديد آورندگان :
صياد ، عليرضا دانشگاه هنر - دانشكدۀ سينما تئاتر - گروه آموزشي سينما , ستوده ، ميلاد دانشگاه تربيت مدرس - دانشكدۀ هنر , ستوده ، سجاد دانشگاه هنر - دانشكدۀ سينما تئاتر - گروه آموزشي سينما
كليدواژه :
بصريت هاپتيكي , هنر ايراني , لورا ماركس , نگرۀ اُپتيكي , محمدرضا اصلاني
چكيده فارسي :
بيان مسئله: در واكنش به سلطۀ نگرۀ اُپتيكي بر سينما، در سالهاي اخير گرايش عمدهاي در حوزۀ مطالعات فيلم پديد آمده كه ظرفيتهاي ادراك جسمانيلامسهاي را در تجربۀ سينمايي مورد توجه قرار داده است. اين رويكرد تأكيد دارد كه نگاهكردن هرگز صرفاً امري بصري نيست، بلكه ميتواند هاپتيكي، حِسّاني و تنيافته باشد. هاپتيك حس قرابت و نزديكي، تماس، مشاركت احساسي و ارتباط لامسهاي است. هاپتيك جهتگيري بهسوي حسّانيتمندي است، به شكلي كه تمام حواس را درگير ميكند، فاصلهمنديِ نگاهِ خيره را از بين ميبرد و واكنشهايي عاطفي را برميانگيزاند. در نتيجه، در تضاد با پارادايمهاي غالبِ نظريۀ فيلمِ مبتني بر فاصلهمندي پرسپكتيوي (بصريت اپتيكي)، بصريت هاپتيكي فراهمكنندۀ بستري نظري براي تحليل پوياييِ جسمانيِ تجربۀ تماشاي فيلم است. هدف پژوهش: به نظر ميرسد پارادايمهاي ادراكِ هاپتيكي در ذاتِ هنرهاي ايراني اسلامي وجود دارند، و اين ويژگي ميتواند پيشنهادهايي تازه در بيان سينمايي به فيلمهاي ايراني ارائه دهد. هدفِ اين مقاله توضيحِ چگونگي نمودِ بصريتِ هاپتيكي در هنرهاي ايراني اسلامي و بروز آن در سينماي مبتني بر اين جنس از هنر است. روش پژوهش: مقالۀ حاضر ميكوشد، با بهرهگيري از منابع كتابخانهاي و با اتخاذ روش توصيفي تحليلي، به تبيين مفهوم ادراكِ هاپتيكي بپردازد و در ادامه، با بررسي نمونههاي مطالعاتي، ظرفيتهاي هاپتيكيِ هنر ايراني اسلامي را مورد توجه قرار دهد. نتيجهگيري: اين پژوهش نشان ميدهد كه، با توجه به ويژگيهاي بصريتِ هاپتيكي در هنر ايراني اسلامي، فيلمسازها ميتوانند از اين ويژگيها به منظور پردازشِ اثر سينمايي خويش استفاده كنند. در اثبات اين ادعا، فيلم «آتش سبز» ساختۀ محمدرضا اصلاني، بهعنوان اثري از سينماي ايران كه موفق شده است با تمهيدهاي سينماييْ ادراك هاپتيكيِ مخاطب را تحريك كند، مورد تحليل و بررسي قرار ميگيرد.