عنوان مقاله :
طراحي الگوي داده بنياد به كارگيري شبكه هاي مجازي در تحقق آموزش كم سوادان و بي سوادان استان لرستان
پديد آورندگان :
قاسمي نژاد ، ابوذر دانشگاه علامه طباطبائي , بهرامي ، ولي دانشگاه فرهنگيان آيتالله كمالوند خرمآباد
كليدواژه :
بيسوادان و كمسوادان , شبكههاي اجتماعي , سوادآموزي , فقر دانش رسانهاي , فرودستي مجازي , انطباقناپذيري مجازي
چكيده فارسي :
هدف اين مطالعه، شناسايي عملكرد شبكههاي اجتماعي مجازي در آموزش بيسوادان و كمسوادان استان لرستان بوده است. اين پژوهش به روش كيفي با رويكرد نظريه دادهبنياد انجام شد. جمعيت مورد مطالعه متخصصان حوزه آموزش مجازي، متخصصان و صاحبنظران حوزه نهاد رسانه، آموزشوپرورش، و سوادآموزي بودند. روش نمونهگيري نيز بهصورت «نمونهگيري هدفمند و نظري» بود. ابزار گردآوري دادهها «مصاحبه عميق» بود كه بر اين اساس بعد از مصاحبه با 15 نفر از متخصصان اين حوزه، اشباع نظري حاصل شد. بهمنظور تحليل دادهها از رويكرد «اشتروس و كوربين» استفاده شد و بر اساس آن، از سه مرحله كدگذاري باز، محوري و گزينشي براي تجزيهوتحليل دادهها استفاده شد. يافتهها نشان ميدهند كه پديده محوري اين مطالعه «فقر دانش رسانهاي» است. شرايط علي حاكم بر اين پديده شامل سه مقوله «فرودستي مجازي، باورها و تفكرات سنتي، و جامعهناپذيري مجازي» است. بسترهاي حاكم نيز «موانع قانوني در آموزش توسعه مجازي، فقر دانش تخصصي، و فهم واپسگرا از آموزش مجازي» هستند. شرايط مداخلهگر بر پديده محوري نيز سه مقوله بدين شرحاند: «انطباقناپذيري مجازي، نگاه هزينهفايدهمحور، و ضعف انگيزههاي يادگيري». راهبردهايِ رفع فقر دانش رسانهاي عبارتاند از: توجه به «آموزش نيازمحور، انسجامبخشي به آموزش مجازي و ارزيابي عملكرد دائمي» كه بر اثر آن، شاهد پيامدهايي نظير «حس اثربخشي سواد مجازي، خلق محتواي كاربردي، توانمندسازي آموزشي و نوينسازي سازماني» خواهيم بود.نتايج نشان ميدهند، فقر سياستگذاري در حوزه آموزش مجازي، و خلأ قانوني در سوادآموزي، بسترها و سازوكارها، دشواري غلبه بر فقر دانش رسانهاي را مضاعف كرده است. اين امر در كنار حس فرودستي مجازي، باورها و تفكرات سنتي، جامعه (نا)پذيري سوادآموزان مجازي، به انطباقناپذيري و رغبت كم مخاطبان (بيسوادان و كمسوادان) نسبت به فضا و بهتبع آن آموزش مجازي منجر شده است.
عنوان نشريه :
نوآوري هاي آموزشي
عنوان نشريه :
نوآوري هاي آموزشي