چكيده فارسي :
براي تعريف مباني هنري قصههاي قرآن، دستكم بايد دو عنصر زيرساز «هنر» و «قصه» تعريف شود.
هنر در تعريف رايج عبارت از «بيان زيباي واقعيتها»، و قصه به طور اجمالي «پيگيري و رديابي آثار گذشته و گذشتگان» است . بدينترتيب، وقتي از مباني هنري قصههاي قرآن سخن به ميان ميآيد، مقصود شكافتن اين جنبه است كه آيا آنچه در قرآن بدان قصه اطلاق ميشود، اصولاً از مباني هنري معهود و شناخته شده ما تبعيت ميكند؟ به عبارت بهتر، آيا آنچه را ما از ادبيات، هنر و ادبيات هنري ميشناسيم، در قرآن هم صدق ميكند يا اينكه قصههاي قرآن، مباني و رويكردها و زيرساختهاي خاص خود را دارند؟