استقرار اثربخش مديريت دانش در سازمان هاي ايراني: موانعي كه بايد برطرف شوند

Establishing Effective Knowledge Management in Iranian Organizations: Barriers that Need to Be Overcome

بيش از پنجاه سال از مطرح شدن مفهوم مديريت دانش در سپهر علم و ورود آن به فضاي زندگي كاري و اجتماعي جامعه از جمله افراد، سازمان‌ها و مجامع از بخش خصوصي تا دولتي مي‌گذرد. تجربه اين مدت زمان نسبتاً طولاني و مانايي مديريت دانش در ادبيات علمي نشان مي‌دهد كه اين مفهوم يك مد زودگذر نبوده است. با گذشت زمان، مديريت دانش به عنوان بخشي از مولفه‌هاي مهم زندگي فردي، سازماني و اجتماعي درآمده و هزينه‌كردهاي مختلفي در اين زمينه از سوي افراد و سازمان‌ها انجام شده است. فهم ميزان موفقيت مديريت دانش با توجه به غلبه بُعد ناملموس آن بسيار دشوار بوده و همين امر نيز موجب شكل‌گيري سوء تعبيرهاي فراوان ارزيابي در اين زمينه شده است. اين نوشتار، حاصل تجربه 20 سال فعاليت علمي، مشاوره‌اي و اجرايي در عرصه مديريت دانش را نشان مي‌دهد كه آسيب‌هاي عمده پيش روي پياده‌سازي موفقيت‌آميز مديريت دانش در سازمان‌هاي مختلف را جمع‌بندي كرده و براساس آن شش مولفه تسهيل‌گر را پيشنهاد كرده است. اشاعه اين تسهيل‌گرها مي‌تواند به جلوگيري از تكرار اشتباهات در آينده و ارتقاي ضريب موفقيت طرح‌هاي جاري كمك كند. اين تسهيل‌گرها در شش دسته كلي «آگاهي از مديريت دانش»، «مشاركت زيست بومي»، «پشتيباني هدفمند»، «انتظارات واقع‌بينانه»، «آمادگي زيرساختي» و «فرهنگ پشتيبان» ارائه و تبيين شده و راهكارهايي براي كاهش آنها پيشنهاد شده است.

More than fifty years have passed since the introduction of the concept of knowledge management in the field of science and its entry into the working and social life of society, including individuals, organizations, and associations from the private to public sectors. The experience of this relatively long time and the meaning of knowledge management in the scientific literature show that this concept has not been a fad. Over time, knowledge management has become an important component of individual, organizational, and social life, and various expenses in this field have been done by individuals and organizations. Understanding the success rate of knowledge management is very difficult due to the dominance of its intangible dimension, and this has led to the formation of many misinterpretations of evaluation in this field. This paper shows the result of 20 years of experience in scientific, consulting, and executive activities in the field of knowledge management, which summarizes the major Possible harms to successful implementation of knowledge management in various organizations and suggests six facilitator components. Dissemination of these facilitators can help prevent the repetition of mistakes in the future and improve the success rate of current projects. These facilitators are presented and explained in six general categories: "Knowledge Management Awareness", "Echo-systemic co-existence", "Targeted Support", "Realistic Expectations", "Infrastructure Preparedness" and "Supportive Culture" and solutions to reduce them are proposed.