استدلال تصورپذيري زامبي: يك نتيجه هستي‌شناختي براي آگاهي پديداري

مقدمه: فيزيكاليزم ديدگاهي است كه معتقد است هر چيزي فيزيكي است و آگاهي پديداري را يك پديده فيزيكي مي ‌داند. هدف ما در اين مقاله اين است كه از طريق استدلال تصورپذيري زامبي كه توسط Chalmers مطرح شده است نشان دهيم كه آگاهي پديداري يك پديده فيزيكي نيست در نتيجه مدعاي فيزيكاليزم كاذب است. روش كار: اين پژوهش بر اساس مطالعه منابع اصلي و دست اول پيرامون بحث مذكور شكل گرفته است و تلاش كرده‌ ايم تا از طريق تحليل مفهومي و استدلا ل‌ هاي فلسفي و منطقي به نتايجي درباره آگاهي پديداري دست يابيم. يافته‌ ها: طبق استدلال تصورپذيري زامبي، موجودي كه از نظر فيزيكي مانند انسان است اما فاقد آگاهي پديداري مي ‌باشد تصورپذير است و اگر اين موجود تصورپذير باشد، آنگاه آن امكان ‌پذير است و امكان ‌پذيري اين موجود نشان مي‌ دهد كه آگاهي پديداري يك پديده فيزيكي نيست. اين استدلال ابتدا با مطرح كردن شكاف معرفت‌ شناختي ميان دو قلمرو فيزيكي و پديداري نشان مي ‌دهد كه ميان ويژگي ‌هاي فيزيكي و آگاهي پديداري استلزام معرفت ‌شناختي وجود ندارد، يعني مي توان يكي را بدون ديگري تصور كرد سپس براي شكاف موجّهاتي ميان آن دو استدلال مي كند، يعني امكان پذير است كه ويژگي هاي فيزيكي وجود داشته باشند اما آگاهي پديداري وجود نداشته باشد و سرانجام از اين شكاف موجّهاتي براي شكاف هستي شناختي و رد استلزام هستي ‌شناختي ميان ويژگي ‌هاي فيزيكي و آگاهي پديداري استدلال مي ‌كند و نشان مي ‌دهد كه ويژگي ‌هاي فيزيكي آگاهي پديداري را ضرورت نمي ‌بخشند. نتيجه ‌گيري: آگاهي پديداري و ويژگي ‌هاي فيزيكي از نظر هستي‌ شناختي از هم مستقل هستند، آگاهي پديداري يك پديده فيزيكي نيست در نتيجه مدعاي فيزيكاليزم كاذب است.