عنوان مقاله :
بررسي وجودياستعلايي نسبت «عليت و آگاهي» از ديدگاه ياسپرس و ملاصدرا
پديد آورندگان :
كياني ، محمدحسين دانشگاه قم , جوادي ، محسن دانشگاه قم , منفرد ، مهدي دانشگاه قم
كليدواژه :
واقعيت عيني , شناخت , هستي , ضرورت علّي , اراده آزاد
چكيده فارسي :
ديدگاه ياسپرس و ملاصدرا دربارۀ نسبت عليّت و آگاهي را ميتوان مبتني بر رويكرد وجودي – استعلايي حاكم بر فلسفۀ ايشان به نحو تطبيقي بررسي نمود. هر دو انديشمند، عليّت را بهمثابه قاعدهاي متعلق به عالم عيني لحاظ كرده و معتقدند عليّت در رابطه با هستي جهان و در مقام تحليل روابط موجودات، نسبتي عميق با شناخت برقرار كرده است و براين اساس عليّت را در مقام اثبات، ثبوت و تحقق شناخت مد نظر قرار دادهاند. اما در عين حال وجوه تمايزي ميان ديدگاه ايشان به شرح ذيل وجود دارد: نخست، در مقام اعتبار اصل عليّت در شناخت مطلقِ هستي و هستيِ انسان؛ با توجه به اصالت وجود در انديشه ملاصدرا، عليّت نقشي اساسي در شناخت آدمي برعهده دارد، اما از نگاه ياسپرس، شناخت اين مسائل از دايرۀ جهانشناسي سنتي و مقولات پديدارشناسانه خارج است. دوم؛ معنا و حدود آزادي، ناظر به نگرش آنها به اصل عليّت، متمايز است، چنانچه ياسپرس، عليّت و ضرورت علّي را به دليل مخالفت يا ايجاد محدوديت در آزادي انسان، نفي ميكند، اما ملاصدرا، اختيار آدمي را به علم و آگاهي از مبادي اعمال و رفتارش نسبت ميدهد و اعتقاد دارد انسان، مختار است از آن جهت كه مجبور است و مجبور است از آن جهت كه مختار است. در نهايت به نظر ميرسد ملاصدرا با توجه به قوس صعود و عينالربط دانستن انسان، عليّت را موضعي براي قوام استعلاي آدمي ميداند، حال آنكه ياسپرس، انكار عليّت در حوزه اراده و رفتار انسان را مبنايي براي توجيه استعلا قرار ميدهد.
عنوان نشريه :
پزوهش هاي عقلي نوين
عنوان نشريه :
پزوهش هاي عقلي نوين