كليدواژه :
شعرزدگي , وحشي , بافرهنگ , اصالت , افلاطون , روسو ,
چكيده فارسي :
در اين مقاله پس از تمايز نهادن ميان دو نوع مواجهۀ ممكن با طبيعت از حيث زيباشناختي، ذات اين تمايز درتأثير مخصوصي كه هنر بر مخاطب خود ميگذارد جستجو شده است. اين تأثير ازآنرو كه در اساس بيشتر بر مبناي هنر زباني ايجاد ميشود به شعر منتسب شده و ازآنرو كه نسبت اصيل و نخستين انسان با جهان و در پي آن ثبات و نظم دروني او را از ميان ميبرد همچون يك آفت در نظر گرفته شده و در نتيجه «شعرزدگي» ناميده شده است. شعرزدگي درعينحال عاملي براي ايجاد و حفظ فرهنگ قلمداد شده است، زيرا امكان درك عواطف و حالات «ديگري» را تسهيل ميكند و اين خود به پذيرش و فهم تفاوتها و در نهايت امكان شكلگيري تمدن در معناي دقيق كلمه منجر ميشود. نشان دادن وجود اين دوگانه ميان اصالت و فرهنگ و نشان دادن اينكه اين دوگانه اساسا مبتني بر رويكرديست كه در قبال هنر اتخاذ ميشود، غايت اصلي اين مقاله است. اما در نهايت طرحي ناقص و اجمالي از افقي براي يك پاسخ ممكن به اين دوگانه نيز ارائه ميشود كه به امكان شكلگيري يك فرهنگ عقلي اشاره ميكند. ازآنجا كه اين مقاله در پي طرح يك منظر تازه به موضوع مورد بررسيست، بهلحاظ روش، عمدتا بر پايۀ توصيفات و استدلالهاي مستقل خود پيش ميرود، هرچند كه در مواقع مقتضي، اين روند استدلال با نقل آراء برخي از فيلسوفان پشتيباني ميشود.