كليدواژه :
پاتوس , تأثيرگذاري , تأثيرپذيري , ميشل آنري , ارسطو , هيدگر , هوسرل
چكيده فارسي :
سؤال اصلي مقاله اين است كه پاتوس (pathos) چيست و با هنر چه ارتباطي ميتواند داشته باشد؟ پاتوس يكي از مفاهيميست كه در انديشة ارسطو اهميت زيادي دارد. تا جاييكه در پژوهشهاي معاصر بر اهميت پاتوس و نقش بنيادين آن در خوانش انديشة ارسطو بسيار تأكيد ميشود. يكي از نخستين انديشمنداني كه در دوران معاصر به پاتوس توجه كرده هيدگر بوده است. پس از آن ميشل آنري پديدارشناس فرانسوي در نسبتي انتقادي با هيدگر متوجه پاتوس شده است و خاستگاه نظري اين مقاله نيز ريشه در انديشههاي آنري دربارة پاتوس دارد. ميشل آنري، خوانشي انتقادي از هايدگر و هوسرل دارد و پديدارشناسي خود را «پديدارشناسي زندگي» مينامد. او معتقد است زندگيِ حقيقي نامرئيست و معني مخفي زندگي، بهعنوان پاتوسيست كه تنها ميتواند در درون «خود» تجربه شود. به عقيدة آنري، هنر بهويژه هنر انتزاعي توانسته اين معناي نامرئي را نشان دهد. او وظيفة هنر را نه افشاي جهان بيروني، بلكه بيان دروني پاتوسهاي زندگي ميداند. از رهگذر بازخواني آراي آنري از مفهوم پاتوس، به اين نتيجه ميرسيم كه ازآنجا كه هستۀ پاتوس در مركزيت زندگي قرار دارد و اين هستهْ هم با «تغيير» و هم با «تأثير» همبسته است، ميتواند منجر به رهايي و ارتقا براي انسان شود. به اين ترتيب كه هنر، انسان را از طريق آشكارسازي اين مركزيت نامرئي و حاوي تغييرات و تأثرات بطني زندگي، از سطح جهانبيني مدرن كه بيروني و مرئيست ارتقا ميدهد و در نهايت او را را از سيطرة بيرون رهايي ميبخشد.