عنوان مقاله :
رابطۀ فلسفه، كاتارسيس و مرگ در انديشه افلاطون
پديد آورندگان :
عابدي جيغه ، مصطفي دانشگاه تبريز , موسي زاده ، عيسي دانشگاه تبريز , كريم زاده ، قربانعلي دانشگاه تبريز - گروه فلسفه و كلام
كليدواژه :
افلاطون , معرفت , كاتارسيس , مرگ , ديالكتيك
چكيده فارسي :
در انديشه هر فيلسوفي معمولاً يك يا چند مفهوم كليدي وجود دارد كه نمايندۀ نظام فكري وي و مبناي وجود و فهم ديگر مفاهيم و تفكرات اوست. مفهوم مرگ در انديشۀ افلاطون نيز يك مفهوم كليدي است. در فلسفه افلاطون شاهد نسبتي عميق ميان مفاهيم فلسفه، كاتارسيس و مرگ هستيم و ازاينرو به نظر ميرسد فهم آنها و تبيين نسبت ميان آنها ميتواند بستري مناسب براي فهم بهتر انديشۀ وي ايجاد كند. هدف نويسندگان از اين تحقيق كه به روش توصيفي تحليلي انجام گرفته است، نشاندادن پيوند ميان سه مفهوم «فلسفه»، «كاتارسيس» و «مرگ فيلسوفانه» است. مراحل پژوهش نيز بر پايۀ نوشتههاي افلاطون خواهد بود تا بدينوسيله بابي براي فهم بسياري از مفاهيم انديشه وي گشوده شود. نتيجه اينكه در انديشه او فلسفه، مرگ فيلسوفانه و كاتارسيس بر بنيان واحدي استوارند و با آنكه فلسفه به گفتماني خاص ميان دو نفر اطلاق ميشود و مرگ عبارت از جدايي روح از بدن و تزكيه به معناي كاتارسيس و پاكسازي روح از تعلقات بدني است، اما در هر سه مورد مفهوم مشترك جدايي نفس از امور سيال و روآوردن به موجود حقيقي و سرمدي نهفته است؛ ازاينرو نهتنها به لحاظ مصداقي كاركرد يگانهاي دارند و هيچ يك از آنها بدون ديگري امكانپذير نيست، تطابق ضمني در مفهوم اين سه نيز وجود دارد.