عنوان مقاله :
بررسي ميزان همدلي گزارههاي بنيادين جامعهشناسي با دينِ اسلام
عنوان به زبان ديگر :
Checking the Compatibility of Fundamental Propositions of Sociology with Religion-Islam
پديد آورندگان :
سعيدي، محمدمسعود پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي - پژوهشكده اسلام تمدني - گروه حكمت و كلام جديد
كليدواژه :
علم اسلامي , جامعهشناسي , همدلي , گزارههاي بنياني , جهانبيني اسلامي , معرفتشناسي
چكيده فارسي :
در بحث از علم اسلامي، اگر طبق نظري مشهور، اخذ گزارههاي بنيادي علم از منابع اسلامي را ملاك اسلامي بودن آن علم بدانيم، ميزان تعارض نداشتن گزارههاي بنيادي آن علم با انديشه اسلامي نيز ملاك ميزان همدلي آن علم با دين اسلام خواهد بود. به دلايل معرفتشناختي، آزمودن امكان وجود يك علم جامعهشناسي همدلانهتر با دين، بسي سادهتر و راهگشاتر از تأسيس يك علم جديد محل وفاق، با كارايي لازم است. در اين مقاله، براي بررسي چيستي گزارههاي بنياني و پيشفرضهاي عمومي در علم جامعهشناسي، مباحث مهم فلسفي و روشي مربوط به جامعهشناسي در منابع كاويده ميشود، و گزارههاي بنياني و عمومي كشف يا استنباط ميگردد، و براي بررسي سازگاري يا ناسازگاري پيشفرضهاي بهدستآمده با دين اسلام، به مقتضاي نوع نگاه و هدف مقاله، ملاك انديشه و جهانبيني اسلامي، برداشت مشهور و رايج بين متخصصان دينشناس است. بررسي حاضر نشان ميدهد كه پيشفرضهاي غالباً معرفتشناختي و روششناختي عمومي در جامعهشناسي معاصر با انديشه رايج اسلامي منافات ندارد، به اين معنا كه در محدوده و حيطه خود كه قلمرو تجربه است با انديشه اسلامي در اين قلمرو، ناسازگار نيست، و راجع به قلمرو فراتجربي نيز ساكت است. جامعهشناسي (نه نظريه يا نظريههاي خاص در آن) را از اين لحاظ، و به اين معنا، ميتوان با دين اسلام همدل دانست. اكنون، دو راه نسبتاً سادهتر پيش روست: راه اول، پايهريزي عَمَلي جامعهشناسي اسلامي با الهام گرفتن از گزارههاي بنياني و عمومي استخراجشده، و استنباط محتواهاي همارز از منابع اسلامي به عنوان گزارههاي بنياني و عمومي جايگزين؛ اگر علم اسلامي را ممكن ميدانيم؛ راه دوم، پرداختن نظريههايي با پيشفرضهاي قريب اسلامي، با تكيه بر همين مباني استخراجشده جامعهشناسي معاصر.
چكيده لاتين :
In the discussion of Islamic science, if deriving fundamental propositions of a scientific discipline from Islamic sources is the criterion for it to be Islamic, the extent of compatibility of its fundamental propositions with Islamic worldview will be the criterion for its empathy with Islam. Some epistemological reasons indicate that testing the possibility of a more empathetic sociology with Islam is much easier and more useful than establishing a new efficient one, accepted by all. In this essay, I search important philosophical and methodological discussions in order to study and derive fundamental propositions and general assumptions in the contemporary sociology. Moreover, according to my goal, the criterion for Islamic worldview is prevalent perception among contemporary religious experts in our society. This study indicates that the general epistemological and methodological assumptions of contemporary sociology are not incompatible with the prevalent Islamic thought. Then, we have two easier ways: 1) Establishing Islamic sociology-if we consider it possible- by taking inspiration from the derived propositions, and inferring their content from Islamic sources, 2) Developing theories with close Islamic assumptions, on the basis of foundations of contemporary sociology.
عنوان نشريه :
تحقيقات بنيادين علوم انساني