عنوان مقاله :
اهميت كلگرايي و مهندسي تحليلي در اصلاح بازخواني محوطهها و آثار تاريخي با توجه به عدم تطابق خوانشهاي انجامشده با مباني علمي مهندسي (محوطههاي پاسارگاد، طاقبستان و بيستون)
پديد آورندگان :
اميرشاهكرمي ، عبدالعظيم دانشگاه اميركبير , بهشتي ، محمد پژوهشگاه ميراثفرهنگي و گردشگري
كليدواژه :
مهندسي تحليلي آثار تاريخي , پاسارگاد , تاقبستان , بيستون.
چكيده فارسي :
سرزمين ايران با توجه به زمين شناسي، توپوگرافي و اقليم خشن و ناپايدار است. بنابراين بناهاي تاريخي مستقر بر آن، هميشه در حال بارگذاري و ناپايداري شرايط هستند و لذا نياز به نگهداري مستمر به صورت علمي و تجربي دارند. پيش از مرمت و نگهداري، مستندسازي يا خوانش آثار تاريخي مهم ترين بخش مطالعۀ آثار باستاني است كه از اين طريق مي توان به داده ها و اطلاعات كامل درمورد اين آثار دست يافت. با استفاده از داده هاي جمع آوري شده به دانش نهفته در مهندسي اين بناها مي توان پي برد. عدم شناخت صحيح آثار و عدم توجه كافي به جزئيات و قوانين نهفته در آثار تاريخي، موجب تجزيه و تحليل ناصحيح و درنتيجه خوانش اشتباه اثر مي شود كه منجر به گمراهي در راهبردهاي مواجه با حفظ اثر و درنتيجه آسيب ديدگي ميراث فرهنگي و تاريخي مي شود. اين مقاله سعي دارد سه خوانش ناصحيح از سه اثر تاريخي معروف را مورد تحليل و بررسي قرار دهد. روش تجزيه و تحليل در اين مقاله بهره برداري از مهندسي تحليلي و بررسي جزء به جزء پارامترهاي اثر و نحوۀ ارتباط با آن هاست كه نشان مي دهد يك سامانه چگونه ايجاد شده و چه طور كار مي كرده است. از اين رهگذر، نتيجه گيري مي شود كه خوانش غلط از يك مجموعۀ تاريخي موجب درك ناصحيح از كاركرد آن اثر شده و مي تواند موجب خطا در برخورد و حفظ اثر شود. آثار مورد بررسي قرار گرفته عبارتنداز: محوطۀ پاسارگاد، مجموعۀ تاق بستان و مجموعۀ بيستون. هريك از اين سه محوطۀ تاريخي عناصري را در خود دارند كه تاكنون معماران و باستان شناسان موضوعيت و كاربري آن ها را به طور كامل تعريف نكرده اند؛ لذا در اين مقاله با استناد به تحليل هاي سازه اي و روابط عِلّي و معلولي اثبات شده كه خوانش برخي از اين دانشمندان اشتباه بوده و تلاش شده زاويۀ ديد و مسير جديدي براي كاوش و شناخت اين آثار گشوده شود.
عنوان نشريه :
مطالعات باستان شناسي پارسه
عنوان نشريه :
مطالعات باستان شناسي پارسه