عنوان مقاله :
بررسي انتقادي استدلالِ ذات نوعي فرانسيس بكويث
پديد آورندگان :
اصل مرز، سارا مركز تربيت مدرس صديقه كبري سلام الله عليها، قم، ايران , آل بويه، عليرضا پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، قم، ايران , جمشيدي، فاطمه مركز پژوهشي مؤسسه آموزش عالي حوزوي معصوميه سلام الله عليها، قم، ايران
كليدواژه :
اخلاق كاربردي , اخلاق زيستي , سقط جنين , استدلال ذات نوعي , ارزش ذاتي , فرانسيس بكويث
چكيده فارسي :
سقط جنين يكي از مسائل جنجالبرانگيزي است كه استدلالهاي مختلفي بر جواز يا عدم جواز اخلاقي آن از سوي موافقان و مخالفان، اقامه شده است. يكي از استدلالهايي كه بر نادرستي سقط جنين اقامه شده، استدلال ذاتِ نوعي است. به اعتقاد فرانسيس بكويث، ازآنجا كه در اين استدلال، نوع انسان ذاتاً ارزشمند انگاشته ميشود، بر ديگر استدلالها برتري دارد. از نظر او، ذات و نوع خاص انسان موجب ارزشمندي حياتش ميشود، هرچند كاركرد و تحركّي نداشته باشد. از اين رو، چون جنين از نوع انساني است، حتي اگر فاقد كاركرد و فعّاليّت باشد، باز هم ارزش ذاتي دارد. او با ارائۀ اين استدلال، جنين را از لحظۀ لقاح واجد حقِّ حيات و شأن و منزلت اخلاقي دانسته و سقط جنين را مگر زمانيكه جان مادر در معرض خطر باشد، نادرست ميداند. در اين مقاله كه به روش توصيفي۔تحليلي و نقدي نگاشته شده است، افزون بر تقرير اين استدلال كه مبتني بر نگاهي ماديگرايانه به انسان است، به تبيين و نقد مثالهاي بكويث كه در جهت تقويت و توضيح استدلالش ارائه كرده است، پرداخته شده و تقريري ديگر از استدلال ذات نوعي مبتني دوگانهانگاراي نفس و بدن ارائه خواهد شد.
چكيده لاتين :
Abortion is a controversial issue—various arguments have been presented for or against its moral permissibility. An argument against its moral permissibility is the species essence argument. According to Francis Beckwith, this argument is superior to other arguments since it regards the human species as being essentially valuable. In his view, the human life is valuable in virtue of its species and essence, even if it has no function or motion. Thus, since a fetus belongs to the human species, it is essentially valuable, even if it has no functions or activities. In light of this argument, he sees the human fetus as having the right to live and moral status since the moment of conception, concluding that it is wrong to abort unless the mother’s life is in danger. In this paper, we deploy the descriptive-analytic and critical method, formulating Beckwith’s argument, which is founded on a materialistic view of humans. We then explicate and criticize examples deployed by Beckwith to reinforce his argument. We finally present another version of the species essence argument based on soul-body dualism.
عنوان نشريه :
اخلاق پژوهي