عنوان مقاله :
تحليل مباني انسان شناختي نظريات جبر محور «سلطه امپرياليستي »
عنوان به زبان ديگر :
فاقد عنوان لاتين
پديد آورندگان :
دين محمدي، محمد دانشگاه مجازي المصطفي - گروه زبان فارسي و مطالعات اسلامي
كليدواژه :
سلطه , استعمار , نژاد پرستي , مباني انسان شناختي , امپرياليست , هژموني
چكيده فارسي :
رسم استثمارگران و سلطهطلبان از آغاز بر اين بوده است كه هميشه از اهرمهاي فكري و فرهنگي در كنار اهرمهاي زور و ماديات، براي كنترل سلطه شدگان و توجيه و تثبيت رفتار سلطه طلبانه خود بهره بگيرند تا علاوه بر اقناع و همراهي اختياري و حتي رضايت مندانه سلطه شدگان، بتوانند از اين امر به عنوان توجيهي در مقابل پرسشگري وجدانهاي بيدار و قضاوتهاي عادلانه بهره ببرند.اين اهرمهاي فكري و فرهنگي گاها در قالب نظريههايي مطرح ميشود كه داراي مباني انسانشناختي خاصي است كه سلطهطلبان نه تنها هيچ داعيهاي براي آشكار ساختن آن نداشته بلكه براي جلوگيري از رسوا شدن با تلاشي عامدانه، سعي بر پنهان نگه داشتن آن نيز داشته اند. اين مقاله با روش اسنادي وتحليل محتواي تاريخي، به دنبال تبيين و تقسيمبندي منطقي نظريات «جبر محور» و تحليل مباني انسانشناختي آنها ميباشد. پررنگ بودن ابعاد «من محوري»، «موجود برتر انگاري»ويا«موجود برگزيده انگاشتگي» از جمله محورهاي اساسي اين نظريات است كه «حقيقت يابي» و حتي «حقيقتسازي» را كه خصوصيت عنايت شده به «سلطه طلبان» از جانب «خدا » و يا «طبيعت » قلمداد كرده و با يك نگاه «انسان درجه دومي » و يا «غير انساني» به سلطهشدگان، سلطهگران را شايسته و يا بايسته رهبري و بهرهمندي از كل منافع اين عالم معرفي ميكنند.
چكيده لاتين :
فاقد چكيده لاتين
عنوان نشريه :
پژوهش نامه علوم انساني اسلامي