عنوان مقاله :
قياس تطبيقي خوانش ساكنين از شهر (منظر شهري) با طرحهاي توسعه شهري بررسي انتقال منظر شهر سنتي به شهر معاصر شيراز
پديد آورندگان :
اسماعيل دخت ، مريم دانشگاه تهران، پرديس هنرهاي زيبا - دانشكده معماري , منصوري ، امير دانشگاه تهران - دانشكده معماري - گروه معماري منظر , شيباني ، مهدي دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكده معماري - گروه معماري منظر
كليدواژه :
منظر شهري , برنامههاي توسعه شهري , فضا , ديدگاه حاكم , شيراز
چكيده فارسي :
بيان مسئله: از دوره رضاشاه پهلوي تا كنون، توسعه و اقدام در شهر در پي «تعامل شهر با قوانين» و از طريق «وضع قوانين متمركز» و تدوين ضوابط و مقررات يكپارچه، در قالب طرحهاي توسعه و طرحهاي جامع و تفصيلي، صورت گرفته است. بر اين اساس، توسعه فضاهاي شهري و مداخله در آنها برمبناي ادراك ساكنين بيش از آنكه بهعنوان امري كيفي صورت پذيرد، تابعي از اصول رياضي و معطوف به معيارهاي كمّي بوده و آنچه مربوط به كيفيت منظر شهري است، در قالب طرحهاي موضعي و موضوعي، ضميمه طرح جامع و طرح تفصيلي ميشود. هدف پژوهش: اين تحقيق در پي آن است كه كاستي موجود در طرحها و برنامههاي توسعه را، كه منجر به فروكاهي كيفي منظر شهر در دوران انتقال از شهر سنتي به شهر معاصر شده است، با توجه به مدل مفهومي منظر شهري، با قياس تطبيقي برنامههاي توسعه و خوانش ساكنين از شهر، بررسي كند. روش پژوهش: اين پژوهش با روش تحقيق كيفي و با تكيه بر پارادايم پديدارشناسي در چهار گام صورت گرفته است. در گام اول سازمان فضايي شيراز و چرخشهاي صورتگرفته در شهر در دورههاي مختلف، با تكيه بر اسناد دست اول و دوم، به شيوه تفسيريتاريخي بررسي شده است؛ در گام دوم طرحها و برنامههاي توسعه در دورههاي تاريخي مورد بررسي قرار گرفتهاند؛ در گام سوم قياس تطبيقي بين خوانش ساكنين از شهر، مبتني بر مدل مفهومي منظر شهري، و شيوه نگرش به منظر شهر در برنامههاي توسعه انجام شده است؛ و در گام چهارم منظر شهرهاي معاصر و معضلات پيش رو به روش تحقيق علّي (پسرويدادي) بررسي شده و علتها و عوامل بروز آشوب در منظر شهرها مورد مطالعه قرار گرفته است؛ گام چهارم تحقيق با بررسي وضعيت دوره گذار منظر شهر شيراز و تأثير ديدگاه حاكم بر شكلگيري آن صورت پذيرفته است. نتيجهگيري: عليرغم تأثيرات دستگاه حكومتي در توسعه شهر تا اواخر قاجار، اقدامات و توسعههاي مردم و حاكميت در فضاهاي انضمامي صورت ميگرفت كه اقداماتي مبتني بر تجربهادراك ساكنين بود. انتقال از منظر شهر سنتي به شهر معاصر در شيراز از دوران رضاشاه روي ميدهد كه تمايل به نظم حداكثري و استانداردسازي عليرغم ارتقاي مؤلفههاي كمّي شهر، منجر به تبديل فضاهاي انضمامي سهبعدي مبتني بر تجربهادراك ساكنين به فضاهاي انتزاعي دوبعدي و آزمايشگاهي شد. در خوانش وضع موجود، شناخت ابژهها (اشيا) در شهر، برمبناي علوم طبيعي و عدم اهتمام به تأويلها كه فهم ساكنين از شهر را شكل ميدهند، منجر به تقليلگرايي در شناخت شهر و در نتيجه اقدامات شهري شده و به نظر ميرسد علتالعلل بروز بحران در ادراك ساكنين از شهر است.