عنوان مقاله :
نقش گياه گلرنگ وحشي (Carthamus oxyacantha M.B.) در شيوه فرصتطلبانه استفاده از مراتع
پديد آورندگان :
هاشمي ، زينب دانشگاه شيراز - دانشكده كشاورزي - گروه مهندسي منابع طبيعي و محيط زيست , صفاييان ، روجا دانشگاه شيراز - دانشكده كشاورزي - گروه مهندسي منابع طبيعي و محيط زيست , قنبريان ، غلامعباس دانشگاه شيراز - دانشكده كشاورزي - گروه مهندسي منابع طبيعي و محيط زيست , قريشي ، مهدي دانشگاه شيراز - دانشكده كشاورزي - گروه علوم دامي
كليدواژه :
كيفيت علوفه , اوت اكولوژي , گلرنگ وحشي (Carthamus oxyacantha M.B.) , شيوه فرصتطلبانه
چكيده فارسي :
شيوه فرصتطلبانه، مبتني بر استفاده از گياهان يكسالهاي است كه بهدليل دارا بودن بذر فراوان با حداقل شرايط ممكن در طبيعت ظاهر و دامداران از اين فرصت براي تعليف دامهايشان بهرهمند ميگردند. در اين پژوهش بومشناسي فردي گلرنگ وحشي (Carthamus oxyacantha M.B.) و شاخصهاي معرف كيفيت علوفه آن به عنوان گياهي زيادشونده در مراتع زريندشت استان فارس مدنظر قرار گرفت. جهت بررسي خاك رويشگاه، پروفيل هايي تا عمق مؤثر ريشه دواني گياه حفر و براي اندازه گيري خصوصيات فيزيكي و شيميايي خاك به آزمايشگاه منتقل شد. به منظور تعيين درصد جوانهزني و اثر تيمار دما آزمايشي در قالب طرح كاملاً تصادفي بر روي بذر گياه انجام گرديد. جهت بررسي كيفيت علوفه، شاخصهاي پروتئينخام، هضمپذيري ماده خشك، ديواره سلولي منهاي هميسلولز، انرژي متابوليسمي، چربيخام، خاكستر در آزمايشگاه مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. دادههاي اين پژوهش با استفاده از برنامه آماري SAS آناليز و آزمون دانكن براي مقايسه ميانگينها بهكار گرفته شد. نتايج نشان داد اين گونه روي خاكهايي با بافت رسي لومي، اسيديته 7.9 و هدايت الكتريكي 1.1 دسي زيمنس بر متر، ماده آلي 0.88% و نيتروژن 0.26% رويش دارد. دماي 15 و 20 درجه سانتيگراد بهعنوان شرايط بهينه جوانهزني معرفي گرديد. ارزيابي هاي صورت گرفته بيانگر بالاتر بودن كيفيت علوفه در مرحله رويشي بود. نتايج بيان مي كند اگرچه اين گياه با داشتن مواد و تركيبات شيميايي مغذي در صورت برداشت در مرحله مناسب رشد، ميتواند به عنوان يك منبع تغذيهاي مكمل در شرايط خشك و نيمه خشك براي نشخواركنندگان در طول دورههاي بحراني كمبود علوفه مورد توجه قرار گيرد، اما از سويي ديگر با نگاهي عميقتر از ديدگاه مراحل توالي، مي توان اين گياه را در نقش يك گياه پيشگام دانست. اين مساله تأكيدي بر اهميت نقش علم مرتع داري با نگرش اكولوژيكي بهعنوان علم و هنر ايجاد تعادل در بهره برداري از اكوسيستمهاي مرتعي ميباشد.