عنوان مقاله :
واكاوي نگاشت مركزي استعارههاي مفهومي و طرحوارههاي تصويري واژههاي «آب» و «آتش» در ضربالمثلهاي برآمده از ادب فارسي
پديد آورندگان :
آرمان ، عليرضا دانشگاه حكيم سبزواري , علويمقدم ، مهيار دانشگاه حكيم سبزواري , تسنيمي ، علي دانشگاه حكيم سبزواري , الياسي ، محمود دانشگاه حكيم سبزواري
كليدواژه :
ضرب المثل , نگاشت مركزي , استعارۀ مفهومي , طرح واره , آب , آتش.
چكيده فارسي :
زبانشناساني مانند جورج ليكاف و مارك جانسون، برخلاف نگرش بلاغت سنتي كه براي استعاره معنايي صرفاً بلاغي و زيباشناختي قائل بودند و آن را پديدهاي صرفاً زباني ميدانستند، استعاره را داراي ماهيتي ادراكي و مفهومي ميدانند. اين نگاه به استعاره در چارچوب معناشناسي شناختي جاي ميگيرد كه در آن، معنا برپايه ساختهاي مفهومي قرار دارد و همانند حوزههاي شناختي ديگر، مقولاتي ذهني را بازمينماياند. پژوهش حاضر با رويكردي توصيفي ـ تحليلي، به واكاوي استعارههاي مفهومي و طرحوارههاي تصويري در ضربالمثلها ميپردازد. عشق، زندگي، علم، ناتواني، خواري، دنيا و فروتني ازجمله نگاشتهاي مفاهيم مثبت و منفي در استعاره هاي مفهومي در ضربالمثلهاي برآمده از متون ادبي است. در اين ميان، «آب» و«آتش» از واژههايي هستند كه در ضربالمثلهاي فارسي و ديوان شاعران و نثر نويسندگان پيشين و معاصر، براي نماياندن ساحتهاي مادي و معنوي به كار رفته اند . نتيجۀ اين پژوهش، حاكي است كه نگاشت اصلي در مفهوم استعاري ضربالمثلهاي متكي بر واژۀ «آتش»، ويرانگري است كه با بسامد 42 بار تكرار شده است. نگاشت اصلي در استعارۀ مفهومي ضربالمثلهاي متكي بر واژۀ «آب» به صورت طرحوارۀ فضايي (جابهجايي) است كه با بسامد 18 بار تكرار شده است. اين امر، نشاندهندۀ نگاشت مركزي واژۀ «آب» و چرخش و عدم ثبات آن است. بهطوركلي، شاعران و نويسندگان، با وامگيري اين نگاشتها، مضاميني خلق كردهاند كه در ترويج ضربالمثلها نقش داشته اند و همواره شنونده را مشتاق نگاه ميدارند.
عنوان نشريه :
زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه خوارزمي
عنوان نشريه :
زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه خوارزمي