باز تفسير ايالات متحده از كاربرد زور در چارچوب حقوق بين الملل هژمونيك

حملات تروريستي 11 سپتامبر 2001 به ايالات متحده نقش چشمگيري در بازتفسير، و در بسياري موارد تلاش براي بازتعريف حقوق بين‌الملل، به‌ويژه در زمينه كاربرد زور داشت. اين حملات، كارايي رژيم حقوق جنگ منشور ملل متحد در جنگ با ترور و مبارزه عليه گسترش سلاح كشتار جمعي را به چالش كشيد. در واقع، اين رويداد با تسهيل ناديده انگاشتن قواعد بين‌المللي حاكم بر كاربرد نيروي نظامي، فرصت مطلوبي را براي تلاش يكجانبه ايالات متحده در بازتعريف نظم حقوقي جهاني فراهم ساخت. اين نوشتار بر آن است تا به پرسش‌هاي پژوهشي زير پاسخ مناسبي بدهد: 1. رويكرد ايالات متحده به كاربرد زور پس از حملات 11 سپتامبر چه بود؟ و 2. تا چه حد اين رويكرد در دوران زمامداري جرج دبليو بوش و باراك اوباما تغيير كرد؟ با بهره‌گيري از نظريه واقع‌گرايي نوكلاسيك، راهبرد امنيت ملي امريكا در اين دوران در رابطه با كاربرد زور واكاوي مي‌شود. در فرضيه اصلي پژوهش استدلال مي‌شود كه راهبرد و عملكرد اين كشور، تلاش براي كسب آزادي عمل استثنايي در به‌كارگيري زور در يك نظام حقوقي بين‌المللي هژمونيك بوده و به بازگشت حاكميت توسل به زور در روابط بين‌الملل منجر شده است. براي پاسخ‌گويي به پرسش‌هاي پژوهش و آزمون فرضيه از روش كيفي تحليل اسناد دولتي امريكا مانند سند امنيت ملي بوش و اوباما براي درك ديدگاه‌ها و مواضع رسمي اين كشور، و اسناد سازمان ملل مانند قطعنامه‌هاي شوراي امنيت براي تعيين جايگاه كاربرد زور در حقوق بين‌الملل استفاده مي‌شود. يافته‌هاي پژوهش نشان مي‌دهد كه رويداد 11 سپتامبر تأمين منافع ايالات متحده در چارچوب مبارزه با تروريسم را مشروعيت جهاني بخشيد و موجب افزايش اعمال زور در روابط بين‌الملل شد.