عنوان مقاله :
بررسي آسيبشناسانه فرايند اجراي برنامه اصلاحات ارضي از منظر انسانشناسي دولت، 1350-1340
پديد آورندگان :
منشادي ، مرتضي دانشگاه فردوسي مشهد - دانشكده حقوق و علوم سياسي , سرحدي قهري ، رضا دانشگاه فردوسي مشهد - دانشكده حقوق و علوم سياسي
كليدواژه :
اصلاحات ارضي , انقلاب سفيد , ايران , انسانشناسي دولت , محمدرضا شاه
چكيده فارسي :
اصلاحات ارضي در دوره زماني 1350-1340 يكي از فرايندهاي دگرگونكننده سياست، اقتصاد و وضعيت اجتماعي ايران معاصر بود. اين برنامه با تصوري منسجم و هدايتكننده از دولت بر جامعه ايران آغاز شد، اما ايرادها و كاستيهاي اساسي در اجراي آن بروز كرد. هدف اين نوشتار، پاسخگويي به سه پرسش پژوهشي است: 1. چه عواملي به شكست برنامه اصلاحات ارضي پهلوي منجر شد؟ 2. چرا و تا چه حد اين عوامل بر اجراي اين برنامه تأثير داشتند؟ 3. چگونه كاستيهاي فرايند اجراي برنامه اصلاحات ارضي از منظر انسانشناسي دولت بروز كرد؟ براساس نظريه دولت در جامعه ميگدال، كاستيهاي فرايند اجراي اصلاحات ارضي در چهار سطح (سنگرها، ادارات ميداني پراكنده، ادارات مركزي اصلي و عاليترين رده رهبري) بررسي خواهد شد. فرضيه مقاله اين است كه شرايط ناشي از منازعه قدرت در شبكه پيچيدهاي از قدرتهاي ملي و محلي، زمينهساز اختلال اساسي در اجراي برنامه اصلاحات ارضي شد. اين پژوهش با استفاده از روش پژوهش تحليل محتواي كيفي تاريخ شفاهي، خاطرات و گزارشهاي سياستمداران و ذينفعان و روايات تاريخي ثبتشده در زمينه برنامه اصلاحات ارضي در ايران انجام شده است. نقاط ضعف و كاستيها در چهار سطح مشاهده شدند: الف) در سطح سنگرها كاستيهايي مانند منازعه قدرت ميان نيروهاي حامي سنت (كشاورزان و مالكان) و دولت؛ب) در سطح ادارات ميداني پراكنده شامل شركتهاي تعاوني و اداره اصلاحات ارضي، بهدليل تلاش براي نفوذ و تأثيرگذاري بر تصميمها در جهت منافع فردي و گروهي؛ ج) منازعات سلطه سازماني در سطح ادارات مركزي اصلي؛ د) در سطح عاليترين رده رهبري بر اثر تلاش شاه براي بازنمايي خود بهعنوان قدرت مسلط پادشاهي و برقراري تعادل سياسي در جامعه. اين كاستيها، فرايند اجراي اصلاحات ارضي را با اختلال اساسي مواجه كردند. بروز اين كاستيها را بايد فراتر از رويكرد دولتمحور و جامعهمحور، به سطوح دولت و جامعه شبكهاي ايران با هدف كسب سلطه پيوند زد.