چكيده فارسي :
در سال هايي پس از سال 1250 خورشيدي بود كه روانشاد باَمس بهرام خسرو، يعني پدربزرگ بهرام فرزند خسرو محمدآبادي، در رحمتً آباد حومۀ شهر يزد اقدام خاصّ ي كرد. بچه هاي او دائما نِق مي زدند و هوس و آرزو داشتند كه باغي داشته باشند، مثل بعضي هاي ديگر، كه آنها باغ داشته اند. البته جز اين بچه ها، بزرگ ترها هم خودشان به باغ نيازمند بًودند و در آرزوي باغ. رحمت آباد را در آن روزگار اصلا مزارع و مزرعه مي گفتند و بخصوص اهالي محمدآباد آن را به اين نام مي خواندند. رحمت آباد مزرعه بود و كم كم رو به آن مي رفت كه به دهي بدل شود. به دلائلي مختلف، كه مهم ترين آنها تنگدستي بود، و آرزوي داشتن زندگاني بهتر، چند تن زرتشتي هم از محمدآباد به رحمت آباد كوچ كرده بودند، و يكي از آنها خسرو پدرِ بامس بهرام بود. در حقيقت، محمدآباد جنوبي ترين دِه از يزد بود كه در آن روزگار هنوز چند خانوادۀ زرتشتي در آن سكونت داشتند.....