عنوان مقاله :
احساس در مؤلفههاي موسيقايي غزليات شمس با نگاهي به زيباييشناسي پديدارشناختي
پديد آورندگان :
هرسيني ، فريما دانشگاه تهران - گروه زبان و ادبيات فارسي , زمردي ، حميرا دانشگاه تهران - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
غزليات شمس مولانا , زيباييشناسي پديدارشناختي , رومن اينگاردن , نقد ادبي
چكيده فارسي :
پيشينه و اهداف: غزل يكي از پرخوانندهترين گونههاي شعر فارسي است كه بيانگر تجربيات و حال وهواي گويندۀ آن است. رهيافت به احساس شاعر از رهگذر اين بيانيه يكي از اهداف خوانش چنين شعري است. چگونگي آشنايي با دنياي احساسي شاعر ازطريق غزل او موضوع اين پژوهش است. روش مطالعه: پژوهش پيش رو مطالعهاي نظري و گردآوري اطلاعات در آن، از نوع كتابخانهاي است. نويسنده با معرفي روش زيباييشناسانۀ رومن اينگاردن به بررسي غزلهاي ديوان شمس مولانا جلالالدين پرداخته و بررسي سه غزل را براي نمونه موردنظر قرار است. يافتهها: شاعر غزليات شمس اگرچه در دنياي حقيقي با شاعر مثنوي يكي است، احساس، جهانبيني و سخن او در اين دو اثر از دو گونۀ كاملاً متمايز است. در مثنوي، مولانا معلمي صبور است كه به بيان تعاليم خود با زباني هرچه صريحتر ميپردازد، اما در غزليات جنس سخن او از نوع ديگري است. نتيجهگيري: بررسي زيباييشناسانۀ غزليات شمس نشاندهندۀ هماهنگي ميان شعر و احساس شاعر آن است. مولانا در غزليات شمس ديگر آن واعظي نيست كه براي هدايت ديگران سخت تلاش ميكند تا سخن خود را -به هر فن و هنر كه ميداند- جذاب و همه فهم كند. درواقع مولانا تنها براي بيان جهانبيني و شرح احساس و تجربۀ غريب و متفاوت خود لب به سخن ميگشايد و اصلاً در بند اين نيست كه شعرش مورد تأييد يا حتي فهم ديگري قرار گيرد. شاعر اين غزليات به چنان حالي دست يافته كه چارهاي جز گفتن ندارد. مولانا عالمي را دريافته كه اگرچه با كلمات قابل شرح نيست، جز همين كلمات نيز ابزاري براي بيان آن در اختيار ندارد؛ پس از كلام پنجرهاي به دنياي خود گشوده است، تا ديگري نيز بتواند –حتي اگر در حد يك چشم برهم زدن هم باشد- نظري به دنياي او بيفكند.
عنوان نشريه :
سبك شناسي و تحليل متون نظم و نثر فارسي
عنوان نشريه :
سبك شناسي و تحليل متون نظم و نثر فارسي