شماره ركورد :
1246003
عنوان مقاله :
پوچ گرايي معرفت شناختي: نارسايي نشانه ها در متافيزيك و معرفت شناسي ويتگنشتاين
عنوان به زبان ديگر :
Epistemological Nihilism: The Failure of Signs in Wittgenstein's Metaphysics and Epistemology
پديد آورندگان :
ابراهيمي پور، احمد دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات - دانشكده حقوق الهيات و علوم سياسي، تهران، ايران , حسيني، مالك دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات - دانشكده حقوق الهيات و علوم سياسي - گروه فلسفه، تهران، ايران
تعداد صفحه :
24
از صفحه :
187
از صفحه (ادامه) :
0
تا صفحه :
210
تا صفحه(ادامه) :
0
كليدواژه :
لودويگ ويتگنشتاين , نيهيليسم , پوچ‌گرايي معرفت‌شناختي , پوچ‌گرايي نشانه‌شناختي , پوچ‌گرايي متافيزيكي
چكيده فارسي :
اگرچه ويتگنشتاين به‌عنوان يكي از مخالفان شكاكيت فلسفي شناخته مي‌شود، اما جنبه‌هايي از معرفت‌شناسي وي در نظريه‌ي تصويري زبان و فلسفه‌ي زبانِ معمولي، داراي ويژگي‌هاي پوچ‌گرايانه است. اين ويژگي‌ها به‌موجب نگرش زباني ويتگنشتاين، با نشانه‌شناسي و متافيزيكِ وي گره خورده و جدايي‌ناپذيرند. اين مقاله با بررسي گرايش‌هاي پوچ-گرايانه در نشانه‌شناسي و متافيزيك ويتگنشتاين، به تحليل ويژگي‌هاي پوچ‌گرايانه در معرفت‌شناسي وي مي‌پردازد. از ديدگاه ويتگنشتاين نشانه‌ نمي‌تواند به جهاني خارج از زبان، به درون ما، به ديگري يا به مدلول‌هاي فلسفي دلالت كند. وي امكان تحقيق در متافيزيك را نفي مي‌كند: در رساله به‌خاطر محدوديت منطق، در پژوهش‌ها به‌خاطر كاربرد نداشتن عبارات متافيزيكي، و در در باب يقين به‌خاطر گريزناپذيري از چارچوب‌هاي زبانيِ حاكم بر شك و يقين. بر اين اساس در فضاي منطقي هيچ چيزي واقعا قابل شناختن نيست چون شناخت، محصور در فرامنطق است. شناخت امري كاملا نسبي، مقطعي و وابسته به زمينه است چون جهان ما فقط يك جهان ممكن است و نه تنها جهاني كه هست. با اين‌ همه ويتگنشتاين نمي‌گويد كه شناخت مطلقا ممكن نيست بلكه مي‌گويد شناخت تابع منطق و بازي زباني ماست و نه به-طور مستقيم تابع اعيان يا امور واقع. حال اگرچه منطق و بازي زباني، بي‌ربط به واقعيت نيستند و پيوندي با واقعيت دارند اما اين به آن معني نيست كه بازتاب‌دهنده‌ي امور واقع‌اند.
چكيده لاتين :
Although Wittgenstein is known as one of the opponents of philosophical skepticism, some aspects of his epistemology in the picture theory of language and the philosophy of ordinary language have nihilistic features. According to Wittgenstein's linguistic attitude, these features are intertwined with his semiotics and metaphysics and are inseparable. This article examines the nihilistic tendencies in Wittgenstein's semiotics and metaphysics and analyzes the nihilistic features in his epistemology. From Wittgenstein's point of view, the sign cannot refer to an extraterrestrial world, to us, to the other, or to philosophical implications. He denies the possibility of research in metaphysics: in Tractatus because of the limitations of logic, in PI because of the non-application of metaphysical expressions, and in On Certainty because of inevitability of the linguistic frameworks governing doubt and certainty. Accordingly, in a logical space, nothing is really recognizable because cognition is confined to meta-logic. Cognition is completely relative, temporal, and contextual, because our world is only a possible world, and not just the world that exists. However, Wittgenstein does not say that cognition is absolutely impossible, but that cognition is a function of our logic and linguistic play, and not directly a function of the things or facts. Now, although logic and linguistic play are not unrelated to the fact, this does not mean that they reflect reality.
سال انتشار :
1400
عنوان نشريه :
پژوهش هاي معرفت شناختي
فايل PDF :
8473100
لينک به اين مدرک :
بازگشت