شماره ركورد :
1246250
عنوان مقاله :
سناريوهاي آينده‌ي مشاركت عمومي در خط‌مشي‌گذاري ايران
پديد آورندگان :
قرباني زاده ، وجه الله دانشگاه علامه طباطبائي , معتضديان ، رسول دانشگاه علامه طباطبائي , حسين پور ، داود دانشگاه علامه طباطبائي , رهبر ، عباسعلي دانشگاه علامه طباطبائي
از صفحه :
181
تا صفحه :
204
كليدواژه :
خط‌مشي‌گذاري , مشاركت عمومي , برنامه‌ريزي سناريو , نيروهاي پيشران , تحليل اثرات متقابل , عدم قطعيت
چكيده فارسي :
مقدمه و هدف: منشأ مشاركت عمومي در فرآيند تصميم­‌گيري­هاي سياسي به دموكراسي در يونان باستان بازمي­گردد و در قرن­‌هاي بعد در معرض تغييرات مداوم بوده است. پس از يك مرحله بي­توجهي در نيمه نخست قرن بيستم، از دهه 1960، مشاركت عمومي به‌عنوان يك ابزار اساسي توسط دولت­‌ها براي تقويت مشروعيت، اعتماد عمومي به دولت و بهبود شفافيت فرآيندهاي تصميم­گيري مورد استفاده قرار گرفت و به شكلي ويژه در سال­هاي اخير با گسترش انقلابي فناوري اطلاعات و ارتباطات از اهميت بالايي برخوردار شده است. در ايران نيز اين موضوع به‌تازگي مورد توجه خط­‌مشي­گذاران قرار گرفته است. بااين‌حال، در حال حاضر در ايران شهروندان كمتر در فرايند خط­مشي­گذاري عمومي نقش ايفا مي‌­نمايند. به‌طوري‌كه اين كمبود به‌عنوان يك چالش و ضرورت تعامل سيستم خط­‌مشي­گذاري عمومي با شهروندان و جامعه مدني به‌عنوان يك نياز اساسي مطرح گرديده است و نيازمند پژوهش است. علي­رغم بحث­‌هاي دانشگاهي زيادي كه در زمينه مشاركت عمومي‌ وجود دارد، در مورد اينكه تا چه ميزان امكان به­‌كارگيري سازوكارهاي مشاركت مستقيم در خط­‌مشي­گذاري در آينده ايران وجود دارد، پژوهشي انجام نشده است. ازاين‌رو، هدف اين پژوهش بررسي سناريوهاي آينده مشاركت عمومي در خط­‌مشي­گذاري است.روش­‌شناسي: پژوهش حاضر از نظر رويكرد، آينده‌پژوهانه است. آينده‌­پژوهي داراي روش­‌هاي چندگانه­اي است، در اين پژوهش از روش برنامه­‌ريزي سناريو به‌عنوان روش اصلي استفاده شد. براي رسيدن به سناريوهاي نهايي نقشه راه چهار مرحله‌­اي تنظيم شد. مرحله اول از فرايند اين پژوهش به ادبيات اختصاص داشت. در مرحله دوم پژوهش پيشران­ه‌اي تأثيرگذار بر مشاركت عمومي در خط­‌مشي­گذاري شناسايي شد. براي اين منظور، ابتدا پيشران­ه‌اي شناسايي شده در مرحله اول جهت تصحيح و تكميل در اختيار خبرگان قرار گرفت و پس از مصاحبه با خبرگان پژوهش، از تكنيك تحليل تم به منظور دسته­بندي پيشران­هاي نهايي استفاده شد. در نهايت پس از شناسايي پيشران­هاي نهايي، ماتريس تأثيرات متقابل تشكيل شد و با رويكرد پنل خبرگي تكميل گرديد. بر اساس رويكرد تحليل اثرات متقابل، مهم‌ترين عدم قطعيت‌هاي مرتبط با موضوع پژوهش شناسايي شدند. در مرحله سوم، بر اساس عدم قطعيت‌هاي شناسايي شده مرتبط با موضوع، پرسشنامه­‌هاي عدم قطعيت طراحي شد. پرسشنامه‌­هاي طراحي شده ميان جامعه آماري توزيع گرديد. نتايج به‌دست‌آمده از پرسشنامه‌­هاي عدم قطعيت، ورودي لازم براي ساخت سناريوها را فراهم آورد. در مرحله نهايي پژوهش، پس از شناسايي عدم قطعيت­هاي بحراني، چارچوب سناريوها طراحي و به توصيف آن­ها ‌پرداخته شد.يافته‌­ها: يافته‌­هاي پژوهش نشان داد آينده‌ي مشاركت عمومي در خط‌مشي‌گذاري از پيش معين نيست و متأثر از دو عدم قطعيت است؛ از يك سو نوع حكومت مي­‌تواند بر وضعيت مشاركت عمومي در خط‌مشي‌گذاري تأثير بگذارد و از سوي ديگر فرهنگ ملي در اين عرصه به دلايل مختلف مي‌­تواند مشاركتي يا اقتدارطلبي باشد. بدين ترتيب وضعيت مشاركت عمومي در خط­‌مشي­گذاري متفاوت خواهد بود. در همين رابطه چهار سناريوي دموكراسي تفاهمي (از تقاطع فرهنگ مشاركتي و حكومت دموكراتيك)، دموكراسي اكثريتي (از تقاطع فرهنگ اقتدارطلبي و حكومت دموكراتيك)، اقتدارگرايي انتخاباتي (از تقاطع فرهنگ مشاركتي و حكومت اقتدارگرا) و سيستم بسته (از تقاطع فرهنگ اقتدارگرايي و حكومت اقتدارگرا) مورد بررسي قرار گرفت.بحث و نتايج: از ميان سناريوهاي پژوهش، تنها در دو سناريوي دموكراسي تفاهمي و دموكراسي اكثريتي امكان مشاركت وجود دارد. بااين‌حال، مشاركت قوي تنها در سناريوي دموكراسي تفاهمي مي­‌تواند تحقق يابد. دليل آن نيز اين است كه هر چه در يك سيستم سياسي رأي‌دهندگان در انتخابات نفوذ بالايي داشته باشند، نفوذ كمتري به‌وسيله مشاركت مستقيم مي­تواند اعطا شود و بالعكس. به‌گونه‌اي كه در دموكراسي­‌هاي اكثريتي مشاركت مستقيم چندان معنايي ندارد، چراكه رقابت­‌هاي انتخاباتي را كم­اهميت مي­كند. بدين صورت كه رأي‌دهندگان كانال­‌هاي مشاركتي ديگري غير از انتخابات براي نفوذ بر تصميمات مجلس در اختيار دارند و در نتيجه ممكن است تمايل زيادي براي شركت در انتخابات از خود نشان ندهند. بر اساس نتايج پژوهش؛ پيشنهاد‌ها زير براي ايران قابل ارائه است: (1) پيش­نياز مشاركت، شهروندان آگاه و توانمند است و براي اين منظور تقويت ابزارهاي دموكراسي (رسانه­‌هاي آزاد، احزاب قوي، جامعه مدني قوي) بسيار بااهميت است، چراكه مشاركت شهروندان حاصل دانش شخصي، اعتماد و تبليغات است. ازاين‌رو، وجود احزاب و جامعه مدني قوي و پاسخگو بسيار مهم است و در غير اين صورت به يكي از نقاط ضعف مشاركت مستقيم تبديل مي‌­شود. (2) بر اساس ساختار سياسي و بافت فرهنگي از سازوكار مشاركتي خاصي استفاده شود. كه در ايران به نظر مي‌­رسد دموكراسي اكثريتي با توجه به فرهنگ سياسي جوابگوتر است و در دموكراسي­‌هاي اكثريتي همچنان كه بيان شد مشاركت مستقيم چندان معنادار نيست. (3) بااين‌حال، در سال­هاي اخير با توجه به رشد آگاهي­‌هاي مردم و تكنولوژي و از طرف ديگر بي­‌اعتمادي نسبت به سياست‌مداران، منجر به اين شده است كه موضوع مشاركت مستقيم در خط‌­مشي­گذاري، در دموكراسي­‌هاي اكثريتي نيز مطرح شود. چنانچه خواسته شود از اين ابزارها استفاده شود، بايد سازوكارهاي مشاركت مستقيم (مانند رفراندوم و ابتكارات) جزئي از قانون اساسي شود و شرايط استفاده از آن نيز تعيين شود. (4) براي نهادينه شدن مشاركت مستقيم در ايران بهتر است با توجه به فرهنگ سياسي، وسعت كشور و جديد بودن اين موضوع، از سطح محلي شروع شود. همچنين در اين زمينه گفتمان سازي صورت گيرد. (5) در نهايت، فرهنگ سياسي مشاركت مستقيم يك فرآيند يادگيري جمعي است كه براي توسعه نياز به زمان دارد و همچنين امكان­‌هايي براي اصلاح خطاها.
عنوان نشريه :
مطالعات مديريت راهبردي
عنوان نشريه :
مطالعات مديريت راهبردي
لينک به اين مدرک :
بازگشت