عنوان مقاله :
تجربه زيسته دانشجويان از عدالت در دورههاي آموزش مجازي
پديد آورندگان :
جعفري ، اسماعيل دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي - گروه آموزش عالي , همايوني بخشايش ، نسرين دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي - گروه آموزش عالي , علم الهدي ، جميله دانشگاه شهيد بهشتي - دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي - گروه رهبري و توسعه
كليدواژه :
عدالت آموزشي , آموزش مجازي , دانشجويان , تجربه زيسته
چكيده فارسي :
پيشينه اهداف: امروزه، آموزش مجازي بهعنوان يكي از كاربردهاي مهم فنآوريهاي جديد اطلاعات و ارتباطات در جهان مطرح و فعاليتهاي گستردهاي در اين راستا آغاز گرديده است اين امكان ميتواند يكي از گزينههاي مورد توجه براي پر كردن خلأهاي آموزشي، در نبود دسترسي به آموزش حضوري و در نهايت ارتقاي عدالت آموزشي براي افراد در مناطق روستايي و دوردست باشد. مساله اي كه ما در اين پژوهش به دنبال دستيابي به آن بوديم اين است كه آيا كساني كه مخاطب اين شكل از آموزش بودهاند نيز آن را به عنوان يك تجربه عادلانه درك كردهاند؟ يا در نگاهي دقيقتر كدام بخش از اين نوع آموزشها به درك احساس عدالت در اين افراد منجر شده و در كدام بخش بيعدالتي وجه پررنگ درك افراد در تجارب زيستهشان بوده است؟ در يك جمله هدف اين پژوهش بررسي تجربيات دانشجويان مجازي دانشگاههاي جامع تهران از وضعيت عدالت آموزشي در آموزش مجازي بود تا زوايا و ابعاد آن مشخص شود.روشها: اين مطالعه به روش تحقيق كيفي با رويكرد پديدارشناسي انجامشده است. يكى از موارد مناسب براى كاربرد روش پديدارشناسى پاسخ به اين سؤال است كه آيا نياز به روشنسازي بيشتر پديدهاي خاص وجود دارد؟ وضعيت عدالت در آموزشهاي مجازي هنوز به درستي در هيچ پژوهشي بررسي نشده است؛ ازاينرو پژوهشگران حاضر رويكرد فوق را براى بررسى اين مسأله انتخاب كردند. در اين پژوهش با توجه به هدف مطالعه، شركتكنندگان بر اساس نمونهگيري معياري از بين دانشجويان مجازي كه دورههاي مجازي دانشگاههاي جامع تهران (دانشگاههاي اميركبير، دانشگاه شهيد بهشتي، دانشگاه علم و صنعت ايران، دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي و دانشگاه تهران) را تجربه نموده و معيارهاي ورود به اين مطالعه را دارا بودند انتخاب شدند. فرايند گزينش نمونهها ادامه پيدا كرد تا هنگاميكه دادهها در 32 مصاحبه به اشباع رسيدند. بهمنظور جمعآوري اطلاعات، از مصاحبه نيمه ساختاريافته استفاده شد. در اين پژوهش متن مصاحبهها با استفاده از روش اسميت مورد تحليل قرار گرفت در ادامه كار جهت تائيد روايي و دقت تحقيق، معتبر بودن، اطمينانپذيري و قابليت تأييد دادهها مورد بررسي قرار گرفت. براي تضمين معتبر بودن، يافتههاي اين مطالعه به شركتكنندگان ارائه شد و ايشان نظرات خود را در مورد هماهنگى يافتهها با تجربيات خود به پژوهشگر ابراز كردند، همچنين تعمق مشاركتي پيرامون مضمونهاي پديدار شده توسط پژوهشگر انجام شد. پژوهشگران با حفظ مستندات در تمام مراحل پژوهش قابليت تأييد اين پژوهش را تضمين نمودند. بهمنظور رعايت ملاحظات اخلاقي، قبل از شروع مصاحبه، شركتكنندگان از اهداف و اهميت تحقيق آگاه شدند و با رضايت آگاهانه در تحقيق شركت نمودند. همچنين به شركتكنندگان تأكيد شد كه مشخصات آنان در طول تحقيق و بعدازآن بهصورت محرمانه حفظ ميگردد.يافتهها: سوال اصلي پژوهش اين بود: دانشجويان در مورد عدالت و بي عدالتي در آموزش مجازي چه تجربياتي دارند؟ در اين بخش از پژوهش اطلاعات جمعآوريشده از اجراي مصاحبهها مورد تجزيهوتحليل قرار گرفتند. مصاحبهشوندگان در اين پژوهش 32 نفر دانشجوي مجازي بودند كه در دامنه سنى 2349 سال قرار داشتند. در آناليز مصاحبهها، مفاهيم اصلي از دل جملات ابراز شده توسط سوژهها بيرون كشيده شد و در قالب مفهومي تقليل يافته بيان شد، در نتيجه 153 كد توصيفي حاصل شد. در مرحله بعد با تأمل در كدهاي توصيفي كدهاي متداخل و مشابه و مرتبط شناسايي شد. اين مفاهيم بر اساس اشتراكات، تشابهات و همپوشي معنايي در قالب 20 كد تفسيري ادغام گرديد . در نهايت در آخرين مرحله كدهاي تفسيري به 7 كد تبييني تقليل يافت: برابري دانشجويان با ويژگيهاي متفاوت (وضعيت جغرافيايي، وضعيت شغلي و توانايي يادگيري)، برابري دانشجويان در تعامل با اساتيد (برابري باوجود ويژگيهاي ظاهري و فرهنگهاي متفاوت)، شكل نگرفتن تعامل واقعي (تعاملات كوتاه و شكننده)، مشكلات محتوايي (محتواي غيركاربردي، عدم نظارت در تدوين محتوا و نداشتن برنامهريزي مدون و مشخص در ارائه دروس)، نگرش نادرست سازماني به دانشجويان مجازي (نگرش سرمايهاي داشتن به دانشجويان و عدم توجه به تواناييهاي واقعي دانشجويان) نابرابري در استفاده از تسهيلات و ميزان هزينهها (هزينههاي بالاي آموزشي و نابرابري در استفاده از تسهيلات) و نابرابري در ارائه خدمات آموزشي (نداشتن الگوي رفتاري سازماني متناسب با آموزش مجازي، تعداد كم كارمندان جهت پاسخگويي به نيازهاي آموزشي دانشجويان، تعداد بالاي دانشجويان در كلاس و استفاده از اساتيد نامناسب در تدريس).نتيجهگيري: عدالت و تحقق آن همواره يكي از اصليترين شعارها در عرصه آموزش است. مشاركتكنندگان در پژوهش حاضر گاه آنرا در ارتباط جستجو كرده و گاه بر روي امكانات ارائه شده در فرايند آموزش تمركز كردهاند. اگر نگاهي كلي بر مضامين به دست آمده داشته باشيم ميتوان آنها را در دو طيف عدالت و بيعدالتي جاي داد، هر چند مصاديق بيشتري در بخش بيعدالتي يافت شد. نتيجهگيري اصلي ديگري كه از پژوهش حاضر حاصل شد پيوند غالب مصاديق عدالت به خصوصيات ذاتي آموزش مجازي و پيوند غالب مصاديق بيعدالتي به نحوه مديريت در اجراي آموزش مجازي و نداشتن امكانات متناسب با اين شكل از آموزش است. در نهايت بايد متذكر شد كه با توجه به استفادهي روزافزون از آموزش مجازي و تفاوت اساسي آن با آموزش حضوري، مسائل اخلاقي نيز به شكل متفاوتي در فرايند آن بروز مييابد كه نيازمند شناخت و بررسي دقيق است.
عنوان نشريه :
فناوري آموزش
عنوان نشريه :
فناوري آموزش