يكجانبه‌گرايي دونالد ترامپ و افول قدرت نرم آمريكا در اقتصاد سياسي جهاني

پس از جنگ سرد سرشت و ساختار قدرت در اقتصاد سياسي جهان، دستخوش تحول شده است. در اين راستا ابعاد نويني از قدرت به ويژه قدرت نرم در تقويت جايگاه و موقعيت كشورها اهميت بسزائي يافته است. ايالات متحده از جمله كشورهايي است كه با آگاهي از اين مهم طي چند دهۀ اخير سعي كرده است تا از منابع و امكانات موجود در راستاي افزايش قدرت نرم و بهره برداري از آن استفاده كند. كاركرد و ارتقاي قدرت نرم آمريكا در دوران اوباما براساس شواهد، تغيير چشمگيري يافته بود. به نظر مي رسد تغيير ساختار تصميم گيري در اين كشور با روي كار آمدن دونالد ترامپ بر مقولۀ يادشده تأثيرگذار بوده است. پژوهش حاضر اين مسئله را واكاوي مي كند كه روي كار آمدن ترامپ و سياست هاي داخلي و خارجي وي چگونه بر موقعيت قدرت آمريكا در اقتصاد سياسي جهاني تأثيرگذار بوده است؟ فرضيۀ پژوهش اين است كه اقتصاد سياسي اين كشور به دليل سياست گذاري هاي داخلي و خارجي آمريكا در دورۀ ترامپ به تنزل قدرت نرم اين كشور در نظام جهاني انجاميده است. در مقالۀ حاضر زمينه هاي اقتصاد سياسي تنزل قدرت نرم آمريكا و سازوكار اثرگذاري سياست هاي ترامپ بر موقعيت و جايگاه قدرت نرم اين كشور با تمركز بر كاربست منابع سخت افزاري قدرت در چارچوب يكجانبه گرايي مطلق، جنگ تعرفه ها، پوپوليسم سياسي، سياست هاي ضد مهاجرتي و تنش با رسانه ها و نهادهاي سياسي دولت ترامپ تشريح مي شود. برآيند سياست­هاي يادشده افول شاخص هاي قدرت نرم آمريكا در زمينۀ بي اعتنايي به حقوق بشر و نهادهاي سياسي، آزادي رسانه ها، ارائه تصويري مثبت از آمريكا در ميان افكار عمومي جهانيان، چندجانبه گرايي، ديپلماسي عمومي و قراردادها و نهادهاي بين المللي بوده كه درنهايت جايگاه قدرت نرم اين كشور در اقتصاد سياسي جهاني را با افول مواجه كرده است.