اوقات فراغت و جنسيت: تاملي بر تجربه زيستة دانشجويان دختر دانشگاه شيراز

Leisure Time and Gender: A Reflection on the Lived Experience of Female Students of Shiraz University

هدف هدف پژوهش حاضر، مطالعه تجربه زيستة دانشجويان دختر از اوقات فراغت بود. روش­: روش پژوهش نيز پديدارشناسي انتخاب شد. مشاركت­كنندگان بالقوه پژوهش، دانشجويان دختر دانشگاه شيراز بودند كه با نمونه­گيري هدفمند 23 نفر از آنها مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گرداوري داده­ها، مصاحبه ­نيمه­ساختار­يافته بود و براي تجزيه و تحليل داده­ها از تكنيك تحليل مضمون استفاده شد. يافته­ها: يافته‌هاي پژوهش بيانگر آن است كه جهت‌گيري فراغتي فردمحور، محدوديت ساختارهاي جامعه بر فراغت، بسترهاي فراغتي تبعيض آميز، عدم امنيت در گذران اوقات فراغت و جهت‌گيري اقتصاد محورِ فراغت، مضامين اصلي در الگوهاي فراغتي دانشجويان دانشگاه شيراز را شكل مي­دهند. براساس يافته‌هاي پژوهش، تمايل به انتخاب فراغت غيرفعال و جهت‌گيري‌هاي فراغتي آزادانه و انتخابي، عواملي هستند كه جهت‌گيري فراغتي فردمحور، را توضيح مي‌دهند. جنبه­هاي مذهبي، محدوديت‌هاي عرفي-فرهنگي و محدوديت‌هاي ساختارِ سياسي، به‌عنوان محدوديت ساختارهاي جامعه بر الگوهاي فراغت، شناسايي شده‌اند. تخصيص امكانات نابرابر، محدوديت در تنوع فراغت و نگاه فرهنگي، بسترهاي فراغتي تبعيض­آميز هستند كه فراغتِ آنها را شكل مي‌دهد. عدم امنيت ذهني- ساختاري و عدم امنيت مكاني و زماني، محدويت دانشجويان دختر را از عدم امنيت در گذران اوقات فراغت درك‌پذير مي‌كنند. همچنين تمايز طبقاتي و جهت‌دهي فراغتي نيز جهت‌گيري اقتصادمحورِ فراغت دانشجويان را معرفي مي‌كند. با توجه به نتايج پژوهش به سياستگذاران فرهنگي و فراغتي توصيه مي­شود تا اقدامات مورد نياز را جهت رفع موانع ساختاري و ذهني شكل گرفته در بين دانشجويان در حوزه فراغت، انجام دهند تا در اين زمينه احساس تبعيض در بين دختران كاهش يابد.

The aim of this study was to study the lived experience of female students at Shiraz about leisure time. The research approach used in the study was qualitative and also strategy was phenomenology. Potential participants in the study were female students at Shiraz University who were studied through purposive sampling based on the theoretical saturation rule. Data collection tool was semi-structured interviews and also thematic analysis technique was used to analyze the data. Findings indicate that individual-oriented leisure orientation, limitation of community structures on leisure time, discriminatory leisure contexts, insecurity in leisure and economy-oriented leisure orientation are the main themes in the leisure patterns of Shiraz University students. Based on the research findings, the tendency to choose passive leisure and freely and selectively leisure orientations are the factors that explain the individual-oriented leisure orientation. Religious limitations, customary-cultural limitations, and political structure limitations have been identified as limitations on community structures over leisure time. Allocation of unequal facilities, limitations on leisure diversity and cultural perspectives are discriminatory leisure time. Mental-structural insecurity and nonsecurity in space and time explain the limitations of female students from insecurity in leisure time. Class distinction and leisure orientation also introduce students' economy-oriented leisure time. According to the research results it is expected that policy makers in the field of culture in general and policy makers in higher education based on research results to provide spaces to improve students' leisure time.