معناي زندگي از ديدگاه ويليام جيمز

اين تحقيق به توضيح معناي زندگي از ديدگاه ويليام جيمز مي‌پردازد. رويكرد اين تحقيق، فلسفي بوده و در آن با به‌كار گيري روش تحليلي ـ توصيفي مبتني بر مطالعات كتابخانه‌اي، ديدگاه جيمز در خصوص معناي زندگي مورد بررسي قرار گرفته است. در تبيين معناي مورد نظر از معناي زندگي توضيح داده شده است كه مراد از معناي زندگي، هدف زندگي و مراد از هدف زندگي نيز سعادت و نيك‌بختي‌ست. يافته‌هاي اين تحقيق نشان مي‌دهد كه از ميان رويكردهاي عمده در بحث معناي زندگي، ره‌يافت جيمز به بحث معناي زندگي، ره‌يافت انسان‌محور است و از ديدگاه او، سعادت به‌مثابه هدف بنيادين و معنابخش زندگي انسان مطرح است. جيمز براساس اصول نسبيت، «سودمندي، اراده معطوف به باور و حق باور داشتن» معنا و سعادت را امر غير عيني، نسبي و قابل جعل مي‌داند. از ديدگاه او هر انساني اين معنا را بر اساس اراده و باور خود تعريف و جعل كرده و با تلاش خود تحقق مي‌بخشد. در پايان اين تحقيق، ضعف مباني فلسفي جيمز و عدم انسجام منطقي ديدگاه او در باب معناي زندگي مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته است.