رابطه شبكه‌هاي اجتماعي مجازي و مصرف‌گرايي با سبك پوشش دانش‌آموزان (مورد مطالعه: دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان ماهشهر)

امروزه تحت تأثير عصر مدرن و دسترسي آسان و جهاني به فناوري­هاي جديد ارتباطي، در نگرش سنتي نسبت به سبك پوشش تغييراتي رخ داده است؛ بنابراين هدف اصلي اين مقاله بررسي رابطه استفاده از شبكه­هاي اجتماعي مجازي و مصرف‌گرايي با سبك پوشش دانش­آموزان دختر است. ديدگاه­هاي نظري وبلن، زيمل، بودريار، كاستلز، مك­لوهان و گربنر در چارچوب نظري استفاده شده است. اين تحقيق از نوع كمي و پيمايشي با ابزار پرسشنامه محقق ساخته بوده است. جامعه آماري شامل دانش­آموزان دختر متوسطه مدارس دولتي و غيردولتي شهرستان ماهشهر به تعداد 10012 نفر است كه از طريق فرمول نمونه­گيري كوكران 400 نفر به‌عنوان نمونه تعيين و با استفاده از روش طبقه­اي متناسب با حجم انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ضريب پايايي از طريق محاسبه روش آلفاي كرونباخ براي مفاهيم سبك پوشش 0.70 و مصرف‌گرايي 93/0 برآورد شده است. ميانگين متغيرهاي اصلي تحقيق شامل سبك پوشش03/40، مدت استفاده از شبكه­هاي اجتماعي 12/4، ميزان استفاده از شبكه­هاي اجتماعي 16/6 و مصرف‌گرايي 56/76 به­دست آمده است. نتايج ضريب همبستگي پيرسون نشان مي­دهند بين مدت­زمان استفاده از شبكه­هاي اجتماعي و سبك پوشش از يكسو، بين ميزان استفاده از شبكه­هاي اجتماعي و سبك پوشش از سوي ديگر، و نهايتاً بين مصرف‌گرايي و سبك پوشش رابطه مستقيم، مثبت و معني­داري وجود دارد.همچنين، نتايج تحليل رگرسيوني، اثر متغير مصرف‌گرايي را با 316/0درصد به‌عنوان تنها متغير پذيرفته شده و تأثيرگذار بر سبك پوشش نشان مي­دهد. درنهايت از طريق آزمون T رابطه معنادار بين متغير مقطع تحصيلي و سبك پوشش تأييد شد و بين متغير نوع مدرسه و سبك پوشش رابطه معناداري وجود نداشت.