شماره ركورد :
1264280
عنوان مقاله :
كاربست نظريه‌ مايكل ريفاتر در خوانش و مقايسه‌ حكايت «خليفه و اعرابي» مثنوي مولوي و مصيبت‌نامه‌ عطار
پديد آورندگان :
محجوب ، فرشته دانشگاه پيام نور مركز اصفهان - گروه زبان و ادبيّات فارسي
از صفحه :
125
تا صفحه :
148
كليدواژه :
خليفه و اعرابي , مثنوي معنوي , مصيبت‌نامه , نشانه‌شناسي شعر , ريفاتر
چكيده فارسي :
نشانه‌شناسي عنوان عامي است كه مجموعه‌ متكثّر و متنوّعي از رويكردهاي نقادانه ذيل آن طبقه‌بندي مي‌شوند. براساس نظريه‌ ريفاتر متون ادبي كاركردي لزوماً غيرمستقيم دارد كه معنا در آن به‌وسيله‌ صناعات ادبي به خواننده القا مي‌شود. تحقق نظريه‌ مذكور مستلزم فرايندي متفاوت در خوانش شعر است. در اين نظريه خاستگاه شعر ازطريق تحليل مؤلفه‌هايي همچون: «انباشت، منظومه‌هاي توصيفي، تعيّن چندعاملي، تبدّل و بسط» از سطح محاكات فراتر رفته و به منظومه‌اي دلالتمند و واحد مبدّل مي‌شود. به‌دليل تنظيم نظريه‌ ريفاتر برپايه‌ اصول و قواعد جهاني، امكان خوانش اشعار تمام زبان‌ها در چهارچوب نظري او وجود دارد. حكايت «خليفه و اعرابي» در زمرۀ مهم‌‎ترين تمثيلات مثنوي مولوي است كه ساختار بنيادين آن بر پايه‌ «مصيبت‌نامه‌» عطار بنا شده و به‌دليل ماهيت نمادين آن قابل تحليل با نظريه‌ نشانه‌شناسيِ شعر است. پژوهش حاضر به شيوه‌ توصيفي‌تحليلي به خوانش و مقايسه‌ اين دو حكايت در مثنوي و مصيبت‌نامه پرداخته و با ارائه‌ قرائن در پي اثبات آن است كه حكايت «خليفه و اعرابي» در هردو منظومه، محصول بسط خاستگاه نسبتاً همسويي (قلّت معرفت و طاعت بشري) است كه دلالتمندي شعر به آن وابسته است. اين ماتريس در مثنوي به سه شاخه‌ «جدال عقل و نفس، تلاش عقل جزئي براي گذر از وادي آزمون و درنهايت پيوستن به عقل كل» تقسيم مي‌شود كه در مصيبت‌نامه تنها به دو زنجيره‌ آخر بسنده شده است. مولوي در« انباشت» به‌دليل نگرش روان‌شناسانه به امور، زنجيره‌ واژگاني عيني‌تري را برگزيده و در منظومه‌هاي توصيفي نيز با افزودن يك مدل فلكي نسبت به مصيبت‌نامه علاوه بر گسترش پيرنگ داستان در شرح تباين ميان عقل و نفس موفق‌ترعمل كرده است.
عنوان نشريه :
فنون ادبي
عنوان نشريه :
فنون ادبي
لينک به اين مدرک :
بازگشت