عنوان مقاله :
كارانديشي؛ چارچوبي براي تحليل نسبت كار و معناي زندگي
پديد آورندگان :
صادقي ، مسعود دانشگاه علوم پزشكي كرمانشاه - گروه معارف اسلامي
كليدواژه :
كار , كارانديشي , معناي كار , مراتب كار , فراغت
چكيده فارسي :
مسئلۀ اصلي در مقالۀ پيش رو اين است كه چگونه ميتوان در چارچوب نگرشي فلسفي كه ميتوان آن را «كارانديشي» ناميد، به مهمترين پرسشها دربارۀ «معنابخشي» كار و مباحث مرتبط با آن پرداخت. به همين منظور تلاش شده است تا ابتدا معنا و اهميت كارانديشي تبيين و در پرتو آن، نسبت كار با انسان و انسانيت بررسي شود و دو رويكرد كارانديشي با «رويكرد بازآفريني معناي كار» و كارانديشي با «رويكرد معنوي» توضيح داده شود. در ادامه، نشان داده شده است كه كار لزوماً ابزار نيست و ميتواند هدفي ذاتي در زندگي قلمداد شود؛ به همين دليل، برخلاف نظر رايج در ميان بسياري از انديشمندان، ميتواند نه پديدهاي ذاتاً نامطلوب و معنازدا، بلكه خوشايند و معنابخش در شمار آيد؛ بنابراين، مرز ميان ساعات اشتغال و اوقات فراغت بسيار سيال ميشود. به تعبير بهتر، اوقات فراغت نبايد بهگونهاي معنا شود كه در مقابل كار قرار گيرد يا حتي بهمثابۀ مكملي براي آن باشد. اوقات فراغت، زمان بيكاري نيست، بلكه شرايطي است مساعد براي انجامدادن كارهاي مهم، اما مورد علاقهاي كه بدون كنترل بيروني يا انگيزههاي صرفاً اقتصادي شايسته است كه آن را از سر اختيار، علاقه و داوطلبانه پيگرفت. البته بر پايۀ سطحبندي ارائهشده از مراتب كار (شغل، حرفه، رسالت يا نداي درون)، همۀ افراد نميتوانند به اين مرتبه از معنابخشي كار دست پيدا كنند و كار آرماني خويش را يافته يا خلق نمايند.