مقايسه مقبوليت اجتماعي، اختلالات سلوك و دشواري در تنظيم هيجان در كودكان طلاق، كودكان با مرگ والدين و كودكان عادي شهر قم در سال 1399: يك مطالعه توصيفي

زمينه و هدف: تجربه جدايي و مرگ والدين مي تواند به مشكلات روان شناختي و رفتاري زيادي منجر شود. هدف پژوهش حاضر تعيين و مقايسه مقبوليت اجتماعي، اختلالات سلوك و دشواري در تنظيم هيجان در كودكان طلاق، كودكان با مرگ والدين و كودكان عادي بود. مواد و روش ها: در اين مطالعه توصيفي، تعداد 180 دانش آموز مقطع متوسطه اول و ششم ابتدايي مشغول به تحصيل در شهر قم در سال 1399 با روش نمونه گيري هدفمند و در دسترس انتخاب شدند كه شامل 60 نفر دانش آموز با مرگ والدين، 60 نفر دانش آموز با والدين مطلقه و 60 نفر دانش آموز عادي بودند. براي گردآوري داده ها از پرسش نامه هاي مقبوليت اجتماعيFord و Rubin، اختلالات سلوك Spirafkin و Gado و دشواري در تنظيم هيجاني PenzaCliyveو Zeman و براي آناليز داده ها از تحليل واريانس چندمتغيره استفاده شد. يافته ها: بين كودكان طلاق، كودكان داراي تجربه مرگ والدين و كودكان عادي، در اختلالات سلوك (0.001 P، 50.807=F)، دشواري در تنظيم هيجان (0.001 P، 11.344=F) و مقبوليت اجتماعي (0.013=P، 4.420=F) تفاوت معناداري وجود دارد. به اين ترتيب كه مقبوليت اجتماعي، اختلالات سلوك و دشواري در تنظيم هيجان در دانش آموزان فرزند طلاق بيش‌تر از دانش آموزان داراي مرگ والدين و دانش آموزان عادي بود. نتيجه گيري: بر اساس نتايج پژوهش، ميزان اختلالات سلوك و دشواري در تنظيم هيجاني در كودكان طلاق بيش‌تر از كودكان با مرگ والدين و كودكان عادي است. بنابراين پيشنهاد مي شود از آموزش ها و درمان هاي روان شناختي براي كاهش مشكلات روان شناختي از جمله علائم اختلالات سلوك و بهبود تنظيم هيجان و افزايش مقبوليت اجتماعي در دانش آموزان داراي تجربه طلاق والدين و مرگ والدين استفاده شود.