عنوان مقاله :
گفتمان دنياگريزي در شعر كلاسيك عربي و فارسي (با تكيه بر اشعار ابواسحاق البيري اندلسي و ناصر خسرو)
پديد آورندگان :
روشن چسلي ، محمد مهدي دانشگاه پيام نور - گروه زبان و ادبيات عربي , نعمتي ، فاروق دانشگاه پيام نور - گروه زبان و ادبيات عربي , كارخانه ، جواد دانشگاه علوم و معارف قرآن كريم - گروه زبان و ادبيات عربي
كليدواژه :
ادبيات تطبيقي , ابواسحاق البيري , ناصر خسرو , دنياگريزي , شعر زهد
چكيده فارسي :
گفتمان دنياگريزي از بنمايههاي مضموني شاعران زهد در دو ادب فارسي و عربي است؛ زيرا ازنظر اين دسته از شاعران، دنيا و دلبستگي به آن، موجبِ مشغول شدن انسان به لذائذ و آرزوهاي نفساني است كه او را از ياد خدا و زهدپيشگي و قناعت دور خواهد كرد. ابواسحاق البيري، شاعر زهدسراي اندلسي و ناصر خسرو، سراينده و حكيم بزرگ ايراني، هر دو از شاعران قرن پنج هجري هستند كه ازنظر انديشه و پيام نهفته در شعرشان، شباهت هاي نزديكي به هم دارند. يكي از درون مايه هاي مشترك اشعار دو سراينده، موضوع دنيا و دنياگريزي است. اين پژوهش به روش تحليلي توصيفي و با تكيهبر محتوا، در گذر مكتب آمريكايي در ادب تطبيقي، مي كوشد تا بارقه هايي همسان از موضوع دنياگريزي در اشعار دو سراينده را تبيين و استخراج كند. يافته هاي اين تحقيق، بيانگر آن است كه البيري و ناصر خسرو، در حوزۀ مفاهيم مربوط به دنيا، در بسياري موارد داراي نگاه مشابهي هستند و خاستگاهِ فكري يكساني دارند. وصف دنيا از پُربسامدترين مضامين در سروده هاي دو شاعر است. دنيا در نگاه آنان، دامگاه و عروس فريبكاري است كه جايگاه قرار نيست و گذرگاهي براي سراي اخروي است. دنيا مادري ستمكار است كه همواره در چرخش است و خردمند را نشايد كه دل به اين سراي فاني و عجوزة غدّار ببندد. بهطوركلي مي توان گفت تصاويري كه اين دو شاعر از سيماي دنيا ارائه دادهاند، همگي منفي و ناخوشايند است و بيانگرِ اين است كه آنها هرگز به جهان روي خوش نشان ندادهاند و همواره از ناپايداري، بي وفايي و كينه ورزي فلك فرياد برآوردهاند.