نقش مقايسه ي اجتماعي، حساسيت بين فردي و انعطاف پذيري شناختي در پيش بيني نگرش هاي خوردن آشفته در دانشجويان زن

مقدمه: سرعت تغييرات اجتماعيِ بين فرهنگي در دهه هاي اخير، لزوم توجه به نقش عوامل رواني اجتماعي را در نگرش هاي خوردن و رفتارهاي غذايي نسل جديد، برجسته مي سازد. هدف از پژوهش حاضر، پيش بيني نگرش هاي خوردن آشفته بر اساس مقايسه اجتماعي، حساسيت بين فردي و انعطاف پذيري شناختي در دانشجويان زن بود. روش: اين پژوهش به روش توصيفي و در چارچوب مطالعات همبستگي انجام شد. جامعه آماري، كليه دانشجويان زن مقطع كارشناسي دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران در سال تحصيلي 9998 بودند (9944 نفر)، كه از بين آنها 200 نفر به روش نمونه گيري تصادفي چند مرحله اي انتخاب شدند و پرسشنامه هاي نگرش خوردن (گارنر و همكاران، 1982)، جهت گيري مقايسه اي آيوا نترلندز )گيبونز و بانك، 1999)، حساسيت بين فردي (بويس و پاركر، 1989) و انعطاف پذيري شناختي (دنيس و وندروال، 2010) را تكميل نمودند. داده ها با استفاده از روش همبستگي پيرسون و آزمون تحليل رگرسيون گام به گام، تجزيه و تحليل شد. يافته ها: يافته ها نشان داد كه مقايسه اجتماعي (432/0= β، 01/0 p) و حساسيت بين فردي (305/0= β، 01/0 p) به طور مثبت و معنادار و انعطاف پذيري شناختي (143/0= β، 05/0 p) به طور منفي و معناداري قادر به پيش بيني نگرش هاي خوردن آشفته در دانشجويان بودند. نتيجه گيري: با افزايش تبليغات و تأكيد جوامع غربي بر لاغري، آسيب پذيري جوانان در برابر اختلالات خوردن افزايش يافته است. بنا به نتايج پژوهش حاضر، عواملي همچون مقايسه اجتماعي، حساسيت بين فردي و انعطاف پذيري شناختي در نگرش هاي خوردن و متعاقباً سلامت رواني و جسمانيِ دانشجويان نقش مؤثري ايفا مي كنند. از آنجاكه درمان هاي صرفاً پزشكي، آثار موقت دارند، توجه به عوامل رواني اجتماعي جهت پيشگيري و درمان اختلالات خوردن پيشنهاد مي شود.